□■ 20 ■□

700 111 157
                                    


سلام سلام ببینین کی زود اومده 😎

مامی عزیزتون چطور مطورین بیبیای من 🫂

دو هفتست دیر به دیر میام البته هفته به هفتستااا درسته ولی بیبیای بی طاقتی دارم🤌🫂😘
دیگه از کوتاه بودن پارت غر نزنین 🤌🤣🚶‍♀️🍿

پس جبرانی...فیلتر شکنا روشن هدف برای ترکوندن کامنتا 💞🫂

خدمت بیبیام.....😘

■□■□■□■□■□■□■□■□■□■□

روزها یکی پس ازدیگری میگذشت...حالا چه با استرس و نگرانی چه با شادی و خیالات براشون.
امگا باید هر هفته به دکتر مراجعه میکرد تا بعد از چکاب یه نسخه جدید براش پیچیده بشه.

و امیدوار کننده بود وقتی بدن امگا همش نتایج مثبتی رو نشون میداد و این باعث میشود الفا هم خیالش راحت بشه.

بلخره چهار هفته به اتمام رسیده بود..لیان هنوز از وضعیت پاپاش خبر نداشت و بخاطر دارو هاو خستگیه پدرش، فکر میکرد دوباره مریض شده.

این وضعیت باعث نگرانیه اون کوچولو شده بود و مثل گذشته همش دوروبر جیمین راه میرفت.
به صورتش خیره میشود ببینه ناراحته یا نه...یا بیشتر اوقات بغلش میکرد و همه جای خونه دنبالش راه میوفتاد چه موقع کار چه اشپزخونه.

از طرفی هم وقتی همش میپرسید پاپاش چش شده و چرا همش دارو میخوره تهیونگ با کلی تردید گفت که جیمین یکم مریض شده .

این نگرانی...حالا هر چقدر هم که بچه باشه تجربه هاش باعث شده بود به وجود بیاد.
.
.

( اخی لیانم🫂..منم وقتی بچه بودم مامانم همش تشنج میکرد نمیدونم یه سندروم بود.. قلبش میگرفت بدنش بی حس میشود درست نمیتونست نفس بکشه و اصلا حال خوبی پیدا نمیکرد اولشم با سردرد شروع می‌شود برای همین تا سردرد می‌شود کل خونه پشت سرش راه میرفتم 🥀...خداروشکر الان خوبه البته وقتی اتفاق بدی میوفته بازم میاد سراغش)
.
.

وقتی اطرافو نگاه کرد دید پاپاش نیست بیخیال کارتونش شد و بلند شد تا ببینه کجاست.

حتی با وجود تهیونگ هم بازم نمیتونست تا خودش ندیده اروم بشینه.

وارد اشپزخونه شد : پاپا؟

وقتی ندیدش عقب گرد کرد و سمت اتاق پدراش رفت: پاپا اینژایی؟

نگرانیش طولی نکشید که جیمین از سرویس بیرون اومد.

جیمین: چیزی شده عزیزم ؟

لیان سمت پدرش دوید و پاهاشو بغل کرد: هیچی نچده...پاپا امروژم میری دکتل؟

جیمین لب گزید: از کجا میدونی؟

لیان: بابایی ژنگ ژد گفت الان میاد که بلید دکتل.

جیمین روی زانو هاش نشست: لیان چیز نگران کننده ای نیست راست میگم..نه پاهام درد میکنه نه سرم...جدی میگم‌.

■□ 𝑊ℎ𝑒𝑟𝑒 𝑠ℎ𝑎𝑙𝑙 𝐼 𝑔𝑜? □■Onde histórias criam vida. Descubra agora