_نام،کیم بکهیون.علت مرگ،خودکشی.
مامور پلیسی که روی سر جنازه ایستاده بود،این جمله را به زبان اورد.
اسلحه روی زمین افتاد بود و بخاطر اینکه هیچ ردی از مقتول._پسرم به قتل رسیده.
تهیونگ با کت و شلوار مشکی رنگی که اتو کشیده و تر و تمیز بود به مکالمه ی این دو مامور پلیس پیوست.
جمله اش شبیه مردی نبود که پسرش را از دست داده._ولی...!
_بکهیون به قتل رسیده.
تهیونگ دوباره با لحن مودبانه و با لبخند به زبان اورد اما افاقه نکرد.
_چطور میتونید اثبات کنید اقای کیم؟تفنگ روی شقیقه ی سمت راست مقتول قرار گفته و البته توسط خود مقتول!
کیم تهیونگ لبخندی زد و ارام دور جنازه چرخید.
راه میرفت و پارچه ی شلوارش با هر قدمش به حرکت میوفتاد و کفش واکس کشیده اش رو نوازش کرد._بکهیون چپ دست بوده و خیلی سخته بخواد سمت راست خودش رو هدف بگیره،میفهمین چی میگم؟
و بعد ایستاد و نگاهی به اطرافش انداخت و لبخند روی لباش نقش بست و یکجا صاف وایستاد.
_خیلی مضحکه.
کیم تهیونگ میخندید و به چند ماموری که درون کاخش قدم گذاشته بودن نگاه کرد.
بعد با دست چپش سعی کرد شقیقه ی راست خودش را نشانه بگیرد و نشان بدهد که واقعا کار دشوار و احمقانه ایست.مامور سرش را به معنای تحسین و تشکر تکان داد و بعدکاغذ روی دستش را مچاله کرد و ان را تقریبا از بین برد.
_میخوام قاتلش رو شما پیدا کنید،خودتون میدونید بعنوان پاداش چه کارهایی میتونمانجام بدم.
مامور سرش را بالا گرفت لبخند عریضی زد.
بعد از اون به نشانه ی احترام سرش را خم کرد و بعد تیم پشتیبانی برای بررسی را خبر کرد.
همه چیز را بررسی کردند اما هیچ و هیچ.
هیچ ردی به جا نمانده بود._این پرونده بسته نمیشه.
مامور بازرسی این را به کیم تهیونگ گفت و تهیونگ برای احترام به او سرش را تکان داد و به اتاق پسرش،جونگ کوک رفت.
ظاهرش مرتب و منظم بود،جوری که انگار نه انگار پسرش فوت کرده یا به قتل رسیده.
در اتاق هنگام باز شدن جیرجیر کرد،اولین بار بود،در عمارت (bud)هیچ چیز خراب نمیشد...ابدا هیچ چیز و این اولینش بود،در اتاق جئون جونگ کوک،جیر جیر میکرد._چیکار میکنی؟
جونگ کوک بخاطر شوک جدیدی که بهش وارد شده بود،ویلچرش را فراموش کرده بود راه رفتن را مانند کودکی نوپا تازه یاد گرفته و بود راه میرفت.
اما اکنون روی صندلی جلوی کتابخانه نشسته بود و قلم هایی روبه رویش بودند.

ВЫ ЧИТАЕТЕ
𝑻𝑯𝑬 𝑮𝑹𝑬𝑨𝑻 𝑮𝑨𝑻𝑺𝑩𝒀/taekook ver
Фанфикخشم و خون جلوی چشمان پدرخوانده را گرفته بود و این فرزنده خوانده ی اسیرش بود که بهای ان انتقام را با دست و پاهای فلج شده اش میداد،پدرخوانده فقط دنبال خون کیم سارا بود و پسرخوانده اش،جئون جونگ کوک،دنبال ازادی! _اون مرد احساساتی بود،به شدت احساساتی. یا...