همه در حال دیدن صحنه های تجاوز ویلیام به ادم های دیگه بودند،هرچند که تهیونگ رضایت نداده بود که فیلم و عکس جونگ کوکش پخش بشه و تمام تلاشش رو کرده بود که گندکاری های دیگه ی ویلیام رو پیدا کنه.
صدای ضرب و شتم،درد و حال تهوع،همه چی توی اون فیلم واضح بود.
نباید انقدر واضح میبود،اون چهره ی قربانی تجاوز ها رو سانسور کرده بود که اونها دچار شرم و ازار نشن.و بعد اون شاهد تهدید ها و ادم کشتن ها و حتی دستور های قتل ویلیام ولز شدند،ویلیام ادم محافظه کاری نبود و صد البته احمق بود،به نحوی نمیتونست خودش رو جمع و جور کنه و سریع لو میرفت.
عده ای«هین»می کشیدند و عده ای دستشونو روی پیشونیشون میکوبیدن.
قاضی فقط نگاه تهیونگ میکرد،این مرد مرد خوبی بود اما نه برای پادشاهی،بی رحم بود...به درد مملکت نمیخورد.
هرچند که خود تهیونگ هم نمیخواست پادشاه بشه،اون امضا فقط برای این بود از شر خانواده ی ولز راحت بشن._میتونید خاموشش کنید.
قاضی اروم رو به مسئول پخش کردن فیلم و اینا گفت و بعد خودنویسش روبدست گرفت و چیزی رو یادداشت کرد.
_همه ی این دادگاه ضبط شده بود،با توجه به نظرات شاکی و بقیه میتونیم منتشرش کنیم،مشکلی ندارید؟تهیونگ سرشو به نشونه ی نه تکون داد و به اونها فهموند که مشکلی نداره،جوزف هم که سرش رو پایین انداخته بود و در حال کلنجار با خودش بود.
که یکدفعه توی مکان مقدس دادگاه داد کشید:_تو داری از قدرتت سو استفاده میکنی کیم تهیونگ،من پادشاهم.تو لیاقت پادشاهی رو نداری.
تهیونگ خنده اش گرفته بود اما سعی میکرد کنترل کنه،هرکسی که خون ویلیام توی رگهاش باشه لیاقت پادشاهی رو نداره مگه اینکه خودشو ثابت کنه.
خنده اش رو جمع و جور کرد و بعد اروم به سمت دوربین فیلمبرداری که از جلسه ی دادگاه فیلم میگرفت برگشت.
_نه من پادشاهم نه جوزف ولز و نه هیچ کس دیگه ای،طبق رای اکثریت مجلس،سیستم اداره ی کشور در غالب دموکراسیه!
اولین پادشاه تاریخ که پادشاهی را انتخاب نکرد،اولین قدرتمند تاریخ که قدرت هدفش نبود،اولین مرد تاریخ که مرد بودن رو بر پادشاه بودن برگزید.
اون نمیگم یک فرشته بود اما شیطان نبود،اون شاید غریق نجات نبود اما تا جایی که میتونست از خودگذشتگی میکرد._و تو جوزف،اگه میخوای رییس جمهور بشی لیاقتشو داشته باش!
و تهیونگ بدون توجه به اتمام جلسه ی دادگاه و حکمی که صادر خواهد شد سمت در قدم برداشت.
عده ای کله گنده ها روی صندلی های دادگاه نشسته بودند و نظاره گر این اتفاق بزرگ تاریخ انگلستان بودند،روزی که کیم تهیونگ پادشاه شد و روزی که پادشاهی رو نیست و نابود کرد._اون فوق العاده اس!
_باهوش و مقتدره!
_ویلیام یک عوضی بود،چرا زودتر نفهمیدیم؟
_امیدوارم خدا ما رو بخاطر تهمت هامون ببخشه.حتی قاضی دادگاه هم سرش رو پایین انداخته بود و شرم زده بود.
خجالت میکشید دوباره به اون ذهنیتش که راجب تهیونگ قضاوت میکرد فکر کنه.قاضی چکشش رو روی بخش مورد نظر کوبید و گفت:
_تمام اموال مصادره شده ی تهیونگ کیم بازگردانده میشود و از خانواده ی ولز غرامتی بخاطر اتهام اشتباه و دروغین به کیم تهیونگ،گرفته میشود.
و اره،انتقام تموم شد.عدالت جای درستی نشست.
انسان های اشتباه اتهام های نابجا به ادم های درست میزنن.
افترا میزنن و رسانه ها رو مجاب میکنند که اون ادم درست باید ادم وحشی گر و پرخاشگری جلوه کنه.
ادم های درست،از خودشون برای ارامش دیگران میگذرن.ولی داستان همچنان ادامه دارد!
_________________________________________
_تهیونگ بزرگ بود،عادل بود اما به موقعش به ترسناکی یک کوه در حال سقوط میشد،انقدر خطرناک که بی گناه ها هم ممکن بود زیر فشارش له بشن،نباید صبر و اعصاب اون مرد رو امتحان میکردید.
_راجب جونگ کوک چی؟
_اون یک قربانی بود،یک فرشته ی مهربانی که بال و پرش رو ازش دزدیدن و تهیونگ بال های خودش رو به اون تقدیم کرد تا بیکران پرواز کنه،تهیونگ ادم سرد و بی احساس،خشن و وحشی نبود اون برای جونگ کوکش میشد یک گنجشک بی ازار که حاضر بود روی تک تک ردهای اشک روی چهره اش رو بوسه بزنه.اون پدرخوانده،گتسبی جونگ کوک بود.
اگه دوست داشتید ووت بدید
به اخرای فیک نزدیکیم.
![](https://img.wattpad.com/cover/338110722-288-k135419.jpg)
ESTÁS LEYENDO
𝑻𝑯𝑬 𝑮𝑹𝑬𝑨𝑻 𝑮𝑨𝑻𝑺𝑩𝒀/taekook ver
Fanficخشم و خون جلوی چشمان پدرخوانده را گرفته بود و این فرزنده خوانده ی اسیرش بود که بهای ان انتقام را با دست و پاهای فلج شده اش میداد،پدرخوانده فقط دنبال خون کیم سارا بود و پسرخوانده اش،جئون جونگ کوک،دنبال ازادی! _اون مرد احساساتی بود،به شدت احساساتی. یا...