Chapter 3

617 75 2
                                    


چانیول با قدم هاش خودش رو به برادر کوچکتر رسوند.
با رسیدنش به بکهیون،تن ضعیفشو به اغوشش کشید‌ و موهاشو نوازش کرد.
میدونست نباید جلوی دوربین ها اشتباهی ازش رخ بده و احساسش نسبت به برادرش رو در ملاعام نشون بده،اما بکهیون بدجور می لرزید و دل چانیول طاقت دیدن معشوق اسیب دیده اش رو نداشت.
حتی ازش نپرسید که چشه تا پسر احساس بدی بهش دست نده،فقط اون رو در اغوش گرفته بود.


_دیدمش!


این کلمات از لبای لرزون بکهیون به سختی بیرون اومد.
چانیول کمی اونو از خودش دور کرد تا چهره اش رو ببینه.
پسر کوچکتر،چانیول،میخواست از چهره ی دوست پسرش که از قضا برادرش بود بفهمد چه کسی را میگوید.

ناگهان دوباره بکهیون خودش را در اغوش چانیول رها کرد و با بغض گفت:

_دیدمش چان،جونگ کوکو دیدم.


چان با ترس و حیرتی عجیب از بکهیون دوباره فاصله گرفت،میخواست ببیند این کلمات را درست شنیده یا فقط اشتباه شنیداری بوده.

_جونگ کوک رو دیدم.


صدا از نفس پسر گرفته شد،برادر کوچکشان،این همه سال کجا بود؟

_کاش نمیدیدمش!

این رو با عجز گفت و اشکی از گوشه ی چشمش به پایین غلتید.
جمله ی عاطفیش قلب پسر را به در اورد،یعنی چه؟چرا کاش او را نمیدید؟
چرا بکهیون از دیدن برادر کوچکش ازرده دل شده بود؟
شاید جونگ کوک گستاخی کرده باشد و او را اذیت کرده باشد،چون این فضیلت و نعمت جونگ کوک بود.
محاطب هایش را نابود میکرد.
چه با کلمات،چه‌با اسلحه‌.

_کاش نمیدیدمش چان!

چان هنگ کرده بود،حتی جواب بغل های بکهیون که عزیزترینش بود رو نمیداد‌.
برادرش‌ پیدا شده بود؟
یا برگشته بود؟

_نمیدونی چقدر ضعیف شده بود،نمیدونی،ندیدیش چان!

قلب چان با این حرف بک لحظه ای ایستاد،مگر  جونگ کوک میتوانست ضعیف باشد،ان پسر قلدر که با تموم ثروت خانوادگیش بازم پلیس شده بود و به همه زور میگفت میتوانست قوی باشد؟

_کل مراسم به ی نقطه خیره بود چان!

بکهیون برادر بزرگ خوبی بود،میتوانست راحت برای چند دقیقه ای جای دوست پسرش برادرش میبود و با هم درباره ی کوچکترین عضو خانواده صحبت میکردند اما پسر کوچک حالش بد بود،چانیول نمیتوانست تحمل کند.

_بمیرم برای دستاش که قفل چرخ های ویلچرش بود!

درهای عمارت با صدای بلندی باز شد و این کیم تهیونگ بود که محکم قدم برمیداشت،کیم تهیونگ فرمانروای فروانروهای انگلستان بود،فرمانروای مخفی که پادشاه هم از او میترسید،مخصوصا الان.

𝑻𝑯𝑬 𝑮𝑹𝑬𝑨𝑻 𝑮𝑨𝑻𝑺𝑩𝒀/taekook verTempat cerita menjadi hidup. Temukan sekarang