به نام خدای رنگین کمان🌈
><><><><><><><><><><><><><><><>قبل شروع پارت و داستان...اون ستاره کوچولو رو بخاطر انرژی دادن به نویسنده فشار بدین...
مرسی><><><><><><><><><><><><><><><>
《-کوچک ترین عضو گروه معروف و جهانیِ BTS امروز صبح به بیمارستان منتقل شده...گزارشی از دلیل منتقل شدن و اینکه دقیق چه اتفاقی افتاده هنوز به دست ما نرسیده...اما انتظار میره کمپانی نذاره هیچ گونه خبری از این خصوص پخش بشه...اما همچنان منتظر خبر ما باشین.》
کنترل و از روی میز برداشتو تلوزیون و عصبی خاموش کرد...
کلافه و عصبی شده بود...
برگشتو ناراحت به کسی نگاه کرد که روی مبلِ جلوی تلوزیون نشسته و با بی حسیِ تمام به تلوزیون خیرست...کنترل و گوشه ی کاناپه ی گرون قیمت انداخت و دست به کمر بهش خیره شد...
چند ساله اینطور شده؟
دو سال؟
چهار سال؟
اوه اره...۵ ساله.رفت طرفش...
ناراحت کنارش نشست...
دستشو رو کمرش نوازش گونه کشید...
ناراحت بود...
برای دوستش ناراحت بود...بعد از ۵ سال هنوز که هنوزه نتونسته فراموش کنه.
-ته...جوابی دریافت نکرد...
مثل همیشه سکوت جوابش بود...
-اخبارِ ۵ سال پیش...به چه درد تو میخوره؟
پوزخندی گوشه ی لبش دریافت کرد...بازم جوابی نبود...
جز پوزخند جوابی نشنید...
نفسش و کلافه بیرون داد و سرش و رو شونه های سولمیتش گذاشت...
-بهم بگو تهیونگ...چی تو فکرته؟...چشمای بی حست عذابمون میده.-میتونین منو از گروه بندازین بیرون.
جیمین متعجب سرش و بلند کرد و به نیمرخ تهیونگ خیره شد.
اشتباه شنید؟
-چی؟
بی حس دوباره تکرار کرد: اگه خیلی عذابتون میدم...من از بی تی اس میرم.و خواست بلند بشه که مچ دستش اسیر دستای جیمین شد...
صدای عصبی جیمین تو خونه پیچید...
-دیوونه شدی؟...چرا چرت و پرت میگی؟...مگه الکیه؟برگشت و با تمسخر به چشمای جیمین خیره شد.
-الکی نیست؟...وقتی یه ربات جایه عضو هفتم رو میگیره...پس همه چیز الکیه.
جیمین ایستاد...
بازم بحث همیشگی...
-داری اشتباه میکنی...
-میتونین به پدرم بگین تا یه ربات دیگه شکل من بسازه ...مثل جی کیِ تقلبی...تا دیگه عذابتون ندم.جیمین چشماش و بست...
درست بود...
حرف نامجون درست بود...
تهیونگ تازگیا خیلی زود ناراحت و عصبی میشه و خیلی زود بهش بر میخوره...
تازگیا؟
اوه نه...
خیلی وقته این شده اخلاقش...باید تو صحبت کردن باهاش محتاط بود...
کاری که برای جیمین خیلی سخت بود...
اما برای تهیونگ انجامش میداد...
-باشه...باشه ته ببخشید...یه چیزی از دهنم پرید بیرون...معذرت میخوام.
YOU ARE READING
STIGMA
RomanceTaekook [completed] شایعه ای به گوشتون خورده؟ که میگه جونکوک تو سن ۱۷ سالگی خودکشی کرده... و تهیونگ یه نسخه ازش ساخته... ... این شایعه واقعا وجود داره...بین ارمیا و طرفدارا... شاید واقعیه هوم؟ تا حالا بهش فکر کردین؟ که جونکوک ما فقط یه نسخه ی کپی شد...