part 3

1.9K 369 171
                                    


><><><><><><><><><><><><><>>><><>
زندگی تلخیای خودش و داره...
باید بلد باشی با چه مزه هایی امتحانش کنی...

><><><><><><><><><><><><><><><><>

...

جی کی عقب عقب رفت...
اون دوتا به تهیونگ و جی کی نگاه میکردن...
نمیدونستن چیشد یهو؟...

چشماش از ترس پر شده بود...
درسته...
اون احساساتِ انسان هارو داشت...
بخاطر صاحبش...
اونو مثل یه انسان شبیه سازی کرده بود...

-من...من...
نتونست ادامه بده...
میدونست چه خبره...
میدونست چیشده که تهیونگو تا این حد عصبیه...

پا رو خط قرمز هاش گذاشته بود...
عقب گرد کرد
با شمارش سه‌...
و دیدن اینکه تهیونگ داره میاد طرفش ...شروع کرد دوییدن ...
از اینطرفم تهیونگ که دید اون ربات احمق داره از دستش فرار میکنه...خیز برداشت و شروع کرد دنبال کردنش...

جیمین: ای...اینجا...چه خبره؟
جونگ نام گوشه ی شقیقش و خاروند...
تهیونگ مثل روح از جلوشون رد شد...
-ام...نمیدونم...

...
...

جی کی با وحشت فقط میدویید و توجه ای نمیکرد که به کی میخوره یا چه اتفاقی با دوییدنش داره میفته...

فقط میدویید...
فقط میخواست دست تهیونگ بهش نرسه...

از پله ها تند تند پایین رفت...
رسید طبقه ی پایین و همچنان صدای پا پشت سرش بود...
اون‌هنوزم دنبالش بود‌...
میدونست تا نگیرتش دست از سرش برنمیداره...

دیشب میدونست اینطور میشه و جی کی بهش گفته بود...
اما اون گوش نداد...و پا رو خط قرمز های تهیونگ گذاشته بود.
و حالا تهیونگ فکر میکنه کاره اونه.

تو راه جیهوپ و دید که داره از اتاقی خارج میشه اما...دیگه دیر بود تا خودش وکنترل کنه...

جیهوپ برگشت و با دیدن کوک که داره مستقیم میاد تو صورتش شوکه خشک شد...
کوک: هیونگگگگگ...
جیهوپ:جونکوکککککک...
و این برخورد وحشناک اون دوتا به هم بود و افتادنشون رو زمین...

خداروشکر کسی اون اطراف نبود تا این خرابی وحشناک رو ببینه.

با اینکه جیهوپ روی کوک افتاده بود اما زانوش صدمه دید...
و تهیونگ که تازه بهشون رسیده بود عصبانیتشو با دیدن چهره ی درد کشیده ی هیونگش فراموش کرد و دویید طرف جیهوپ و از روی جی کی بلندش کرد.

-هیونگ حالت خوبه؟..جایبت که صدمه ندیده؟
جی کی که دید کسی حتی براش مهم نیس بلایی سرش اومده یا نه...خودش بلند شدو رو زمین نشست...

جیهوپ: فقط پام...اخ...اره اره همینجا...خیلی درد میکنه.
تهیونگ بعده برسی پایِ جیهوپ با خشم به اون ربات احمق نگاه کرد...
تهیونگ: مگه کوری؟

STIGMAWhere stories live. Discover now