_که بگم... بگم تمام پولی که بهت بدهکارم و جور کردم.
لحظهای در سکوت صورت جیمین رو زیر نظر گرفت.
روی دست کمی بلند شد و در حالی که چشم از چشمهای جیمین نمیگرفت، لب زد._پول و جور کردی؟
با نزدیک شدن جونگکوک کمی به عقب رفت و در جواب گفت.
_آ... آره.
_هوم... چه سرعتی! انقدر دلت میخواد از دست من خلاص شی؟صدای خش برداشتهی جونگکوک جیمین رو متعجب کرده، سکوت کرد.
با دیدن فاصله گرفتن اهستهی جیمین دست پیش برده مچ دست پسر رو گرفت._خوب اقای پارک... این پولو از کجا جور کردی؟
میتونست پا گرفتن خشم رو درون چشمهای جونگکوک ببینه.
مچ دستش رو از دست جونگکوک بیرون کشیده، بالافاصله از روی تخت بلند شد._برا..ی تو چه فرقی دا... داره؟! مهم اینکه جور شد.
به دنبال جیمین از روی تخت برخاست و مقابل پسر ایستاد.
_از شین وو گرفتی نه؟! از اون اشغال گرفتی؟صدای فریاد بلند جونگکوک، پردهی گوشش رو خراش انداخته، اخمی کرد.
_چرا داد میزنی؟! اصلا برای تو چه فرقی داره؟
با حدسی که با توجه به رفتار جیمین رو به یقین میرفت بازوهای جیمین رو به دست گرفته پسر رو به دیوار کوبید.
صدای فریاد بلند از سر درد جیمین، لحظهای جونگکوک رو به خود اورد.
_عوضی... چیکار میکنی؟! لهم کردی.
دستش رو روی دهن جیمین گذاشت و سرش رو در کمترین فاصله از صورت جیمین برد.
_بهت گفته بودم اطراف شین وو نباش... بهم گوش ندادی پسر...انگشتهای کشیدهی جونگکوک، نیمی از صورتش رو قاب زده، مجرای تنفسیش رو بَند اورده بود.
_ازش پول گرفتی که خودتو از دست من ازاد کنی؟
که بعد بری زیر اون مرتیکهی اشغال؟! که بشی هرزهی اون اره؟
میخوای بشی همخواب اون کثافت؟! هان؟کلمه به کلمهی حرفهای جونگکوک، مشابه تیزی لبهی کاغذ شده، قلبش رو برش میزد؛ میسوخت و میسوخت.
بی توجه به ضعفی که تمام وجود و قلبش رو محاصره کرده بود، تمام قدرتش رو برای رهایی از دست جونگکوک جمع کرده، ساق پای پسر رو نشونه گرفت.
در حالی که از خشم و حرص به نفس نفس افتاده بود، با برخورد پای جیمین به ساق پاش، از درد خم شده، کمی از پسر فاصله گرفت.
_خفه شو... خفه شو لعنتی...
با فریاد بلند جیمین قامت صاف کرده، نگاه متعجبش رو به پسر داد.
با دیدن نگاه متعجب جونگکوک، عصبیتر شده جلو رفت و یقهی پسر رو به دست گرفت._تو یه احمق شکاکی... یه مریض روحی.
جنون لحظهای که با تصور از دست دادن جیمین، اجازهی درست فکر کردن رو ازش سلب کرده بود، فروکش کرده، تازه متوجه کلمات زنندهای که به پسر گفته بود، شد.
YOU ARE READING
Gray Madness
Mystery / Thriller⛓🩸جنون خاکستری ⛓🩸 ✵نویسنده : سرندیپیتی ✵ژانر : مافیا، هارش، اسمات، رومنس، انگست ✵کاپل : کوکمین ✵وضعیت آپ : اتمام یافته. ⛓🩸تکهای از داستان: _واقعا فکر کردی میتونی از دست من در بری؟! _چی؟ بدون داشتن ایدهای درباره اینکه چرا باید شخص غریبهای چن...