5

491 132 54
                                    


جیمین بی توجه به چشمای ریز شده و لحن مشکوک شده جین با هیجان پرسید
+میشناسیش آره؟... اون کیه؟؟؟

_همسرت!

بهت زده به جین خیره شد.جین با دیدن سکوت جیمین صداش زد
_جیمین؟

..... +

_جیمین با توام

..... +

_با توام بچه چرا همچین شدی؟؟

+دوربین مخفیه؟!

جین نگران قدمی به جلو برداشت.اون بچه چرا مثل جن زده ها شده بود؟ دستشو روی شونش گذاشت ولی قبل از این که بتونه تکونش بده تا به خودش بیاد با خالی شدن زیر دستش پوکر به جیمینی که روی زمین پهن شده بود نگاه کرد.

جیمین وقتی دید جین بدون هیچ واکنشی بهش نگاه میکنه سرجاش نشست و با اعتراض گفت
+هیونگ!به نظرت الان نباید منو میگرفتی؟!

جین با خونسردی ابروهاشو بالا انداخت و لبخند اعصاب خوردکنی زد
_متاسفم عزیزم ولی من به این اسکول بازیات عادت دارم!

جیمین با حرص پوفی کشید و دوباره خودشو رو زمین پهن کرد.
+باورم نمیشه!!

این دیگه چه مصیبتی بود. همسر؟حتی نمیتونست تصورش کنه...

با فهمیدن چیزی با چشمای گرد شده سرجاش نشست و زمزمه کرد
+همسر؟؟؟یعنی لی جیمین بهش داده؟؟؟یعنی منم باید بهش بدم؟؟؟ولی...ولی من که گی نیستم!

دوباره خودشو روی زمین پهن کرد و با حرص مشت و لگداشو نثار لی جیمین توی ذهنش کرد
+خاکبرسر خودت و انتخابات مرتیکه گاو
.
.
.
بعد از خالی شدن حرصش به همراه جین به سمت اتاقش میرفت، با دیدن مردی که روی زمین سرد زانو زده بود سری از روی تاسف تکون داد و رو به جین پرسید
+این عقل کل دیگه کدوم خریه که تو این هوا بیرون نشسته؟

_همون خری که اومد تو رو گرفت

بی توجه به تیکه جین به مرد خیره شد‌‌.اون.....جونگکوک بود؟...ولی چرا تو این هوای سرد رو زمین زانو زده بود؟اصلا...چطور امکان داشت آنوبیس زانو زده باشه؟؟

اخمی کرد و چند قدم بهش نزدیک تر شد تا بتونه صورتشو ببینه.با نفرت بهش خیره شد. چهرش....همون بود!همونی که تهیونگشو ازش گرفت.

جین متعجب و با چشمای ریز شده به جیمینی که رفتارش عجیب شده بود نگاه میکرد.به سمتش رفت و دستشو روی شونش گذاشت
_جیمین؟

چشماشو بست و نفس عمیقی کشید. نباید میذاشت کسی چیزی بفهمه پس با چهره ای عادی به سمت جین برگشت و پرسید
+چرا زانو زده؟

_دسته گل خودته

+باز چه غلطی کردم؟!

_مجازاتش کردی سه روز تو هوای سرد زانو بزنه!

Red RubyWhere stories live. Discover now