part 4

694 90 12
                                    

تهیونگ
خوابش نمی‌برد و داشت کلافه میشد ، روش رو سمت جونگکوک کرد که دید داره خواب هفت پادشاه رو میبینه.
یهو یادش افتاد اون عکسی که از جونگکوک گرفته رو توییت نکرده پس گوشیش رو از روی میز کنسول برداشت و وارد صفحه ی توییترش شد.

یهو یادش افتاد اون عکسی که از جونگکوک گرفته رو توییت نکرده پس گوشیش رو از روی میز کنسول برداشت و وارد صفحه ی توییترش شد

Oups ! Cette image n'est pas conforme à nos directives de contenu. Afin de continuer la publication, veuillez la retirer ou mettre en ligne une autre image.

ب

عد این که توییت رو گذاشت تصمیم گرفت بخوابه.

یونگی
حوصله اش سر رفته بود و تازه از سر کار اومده بود پس تصمیم گرفت که یکم توی گوشیش بچرخه و با جیمین حرف بزنه.
اون جیمین رو خیلی وقت بود که دوست داشت ولی تا حالا بهش اعتراف نکرده بود.
اون دوتا دوست صمیمی بودن ، میترسید اگه بهش اعتراف کنه ، دوستیشون نابود بشه.

بعد از پیامی که به جیمین داد ، رفت داخل توییترش و یکم چرخ زد تا توییت تهیونگ رو دید

Oups ! Cette image n'est pas conforme à nos directives de contenu. Afin de continuer la publication, veuillez la retirer ou mettre en ligne une autre image.

بعد از پیامی که به جیمین داد ، رفت داخل توییترش و یکم چرخ زد تا توییت تهیونگ رو دید.
با خودش گفت : خدایا از دست این دوتا...
بعدش هم توییت زد تا بگه دوستاش چقدر چندشن.

Oups ! Cette image n'est pas conforme à nos directives de contenu. Afin de continuer la publication, veuillez la retirer ou mettre en ligne une autre image.

Oups ! Cette image n'est pas conforme à nos directives de contenu. Afin de continuer la publication, veuillez la retirer ou mettre en ligne une autre image.
our purple love ( عشق بنفش ما )Où les histoires vivent. Découvrez maintenant