our purple love ( عشق بنفش ما )

part 6

در خونه رو باز کرد و بعدش از جلوی در کنار رفت تا تهیونگ وارد خونه بشه.
همونطور که به سمت اتاق خوابش می‌رفت گفت : چند لحظه بشین تا من لباس بیرونی بپوشم و چمدونم رو بیارم ، بریم.
تهیونگ همون‌طور که داشت عضله ها و باسن جونگکوک رو از روی حوله ، دید میزد باشه ای گفت و روی نزدیک ترین مبل نشست.
بعد از حدود ده دقیقه جونگکوک از اتاق بیرون اومد و با هم دیگه از خونه بیرون رفتن.
وقتی از آسانسور بیرون اومدن ، تهیونگ رو به جونگکوک گفت : ماشینم توی پارکینگ تو باشه ، با تاکسی بریم تا فرودگاه.
جونگکوک باشه ای گفت و با گوشیش تاکسی اینترنتی گرفت.
تاکسی بعد از سه دقیقه به خونه ی جونگکوک رسید و راننده از ماشین پیاده شد و وسایل ها رو داخل صندوق عقب ماشینش گذاشت.
تهیونگ و جونگکوک هم روی صندلی های عقب ماشین نشستند و راننده به سمت فرودگاه حرکت کرد.
ماشین جلوی فرودگاه نگه داشت و بعد از اینکه راننده وسایلشون رو از صندوق عقب بیرون آورد ، سوار ماشینش شد و اونجا رو ترک کرد.
اون دو به سمت در ورود راه افتادن و بعد از اینکه وسایلشون رو تحویل دادن و بازرسی بدنی شدن از گیت عبور کردن و به قسمت تحویل بار رفتن و وسایلشون رو برداشتن و به سمت چک این ( مراجعه به کانتر شرکت هواپیمایی ) رفتن تا کارت پرواز خودشون رو بگیرن.
بعد از اینکه کارت پرواز رو گرفتن و ماموران کارت پروازشون رو کنترل کردن به سمت سالن انتظار رفتن و منتظر زمان پروازشون شدن.
تا زمان پرواز دو ساعت وقت داشتن پس تهیونگ رو به جونگکوک گفت : کوکی ، گرسنه هستی ؟
جونگکوک نه ای گفت و سرش رو توی گوشیش کرد.
تهیونگ آهی از گرسنگی کشید و گفت : پس من میرم یه چیزی بخرم و بخورم. برای داخل هواپیما تا وقتی برسیم خوراکی میخوای ؟
جونگکوک سرش رو از توی گوشیش بیرون آورد و گفت : اره سه تا شیرموز با کیک شکلاتی‌.
تهیونگ تک خندی زد و باشه ای گفت و به سمت فروشگاه داخل فرودگاه رفت.

جونگکوک
وقتی تهیونگ اومد نایلون خرید ها رو ازش گرفت و روی صندلی که خالی بود گذاشت و رو به تهیونگ گفت : میخوای از دستامون عکس بگیریم و بزاریم اینستاگرام ؟
تهیونگ باشه ای گفت و دستش رو توی دست جونگکوک گذاشت.

تهیونگ هم در جواب پست اینستاگرام جونگکوک توی توییتر رفت و از پستی که کوک توی اینستاگرامش گذاشته بود اسکرین شات گرفت و داخل توییتر پست کرد.