part 14 ( last part )

705 61 0
                                    

تهیونگ خودش و جونگکوک رو تمیز کرد و باهم دیگه روی تخت خوابیدن.
تهیونگ پسر رو توی بغلش کشید و سرش رو داخل موهاش برد و نفس عمیقی از عطر موهای جونگکوک کشید.
دم گوش پسر زمزمه کرد : دوستت دارم ، نه جلوی دوربین و اینستاگرام و توییتر ، نه جلوی اون پسره بِکسان ، من تو رو به خاطر دندون های خرگوشیت ، به خاطر تن صدای نازک و دلبرت ، به خاطر عشوه های ذاتیت ، من واقعا تاحالا همچین حسی نداشتم کوک ، ولی واقعا حس میکنم برای اولین بار میتونم از یکی که من رو نمی‌شناخت و نمیدونست که یه شخص تقریبا معروفم ؛ من رو به خاطر خودم میخواد ، حس خوبی داشته باشم ،ازت ممنونم که توی زندگیم اومدی.
بعد از تموم شدن حرفش شونه ی لخت جونگکوک رو بوسید.
حالا نوبت جونگکوک بود که حرف بزنه.
جونگکوک خودش رو بیشتر به تهیونگ چسبوند و گفت : راستش اولای رابطه دوست داشتم که این بازی زودتر تموم بشه ؛ ولی از یه جایی به بعد از اینکه رابطمون فیک بود ، حس خوبی نداشتم ، دلم میخواست تو رو برای همیشه پیش خودم داشته باشم.
می‌دونی ته تو واقعا یه آدم خوبی که لیاقت داره با کسی که میپرستتش زندگی کنه.
تهیونگ ؛ جونگکوک رو به خودش فشار داد و گفت : یعنی تو منو می‌پرستی خرگوشک ؟
جونگکوک توی بغل مرد چرخی زد و صورتش رو روبه روی صورت تهیونگ نگه داشت و درحالی که توی چشماش نگاه میکرد رو بهش گفت : اره ته ته ، من تو رو میپرسمت ، تو خدای من روی کره ی زمینی.
و بعداز حرفش لب هاش رو روی لب های تهیونگ گذاشت.

سه ماه بعد
دو ساعت قبل از شروع کنسرت
سالن استراحت مجتمع دونگ دمون
تهیونگ
همون‌طور که روی مبل نشسته بود با پاهاش رو زمین ضرب گرفته و داشت یونگی رو کلافه میکرد.
یونگی رو به تهیونگ گفت : هی چرا اینقدر استرس داری ؟! تو دفعه ی پیش هم توی کنسرتت خوب اجرا کردی !
تهیونگ با اضطراب رو به یونگی گفت : ولی امشب قراره وقتی دوست پسرم روی صندلی وی آی پی اولین ردیف نشسته ، من آهنگی که براش خوندم رو اجرا کنم یونگ ، میخوای استرس نداشته باشم ؟!
یونگی دستی به شونه ی مرد کشید و گفت : فقط خودت باش ته ، مطمئنم که خوب پیش میره.
حدود پنج دقیقه ی بعد که اتاق رو سکوت فرا گرفته بود ؛ یکی از بادیگارد ها اومد داخل و رو به یونگی گفت : یه پسر اومده با شما کار داره.
یونگی ابرویی بالا انداخت و گفت : نگفت اسمش چیه ؟!
بادیگارد جوان سری تکون داد و گفت : چرا ، گفت اسمش پارک جیمینه.
یونگی تک خندی زد و گفت : بهش بگو بیاد داخل.

یونگی
جیمین وارد اتاق شد و بعد از اینکه به تهیونگ سلام کرد به سمت یونگی رفت و آروم گونه ی سمت راست مرد رو بوسید.
تهیونگ که این حرکت رو از جیمین دید ریز خندید و خودش رو با گوشیش مشغول کرد.

جونگکوک
تقریبا یک ساعت دیگه کنسرت تهیونگ شروع می‌شد و پسر داشت توی آینه خودش رو نگاه میکرد.
از سه ساعت پیش هی داشت استایلش رو عوض میکرد تا با یه پیراهن آبی خوشرنگ رضایت داد و از جلوی آیینه کنار رفت.
قبل از اینکه از خونه بیرون بره ، عکس رو توی توییتر پست و تهیونگ رو منشن کرد.

our purple love ( عشق بنفش ما )Donde viven las historias. Descúbrelo ahora