*After concert ~part 14~*

337 41 14
                                        

.
.
.
.
.

چند دقیقه ای بود که دست از کارش کشیده بود. و به پایین تنش که یکم برامده بود نگاه می‌کرد.  سرشو محکم تکون داد و سریع کنار شوگا دراز کشید. چشماش گرد شده بود و پتورو محکم روی خودش کشید. ۱۰۰ درصد مطمعن بود که استریته پس این چه وضعیتی بود که بهش دچار شده بود؟

نیم نگاهی به شوگا هیونگش که پشت بهش دراز کشیده بود کرد:
_هی..هیونگ..بگیر بخواب دیگه. مگه نمیخواستی بخوابی؟
با نشنیدن هیچ صدایی از هیونگش با تعجب سرشو بلند کرد:

_شوگا هیونگ..؟

سر جاش نشست. مثل اینکه هیونگش خواب رفته بود..دوباره سرشو روی بالشتش گذاشت. ذهنش یکم درگیر شده بود چون تهیونگ استریت بود..بارها اینو امتحان کرده بود. توی مدرسه اون هیچ وقت به هیچ پسری جذب نشده بود..

اما با یادآوری جیمین و جانگکوک به کل شرایطی که توش بود رو از یاد برد. یعنی الان داشتن چیکار میکردن؟جیمین بالاخره تونسته بود با خودش کنار بیاد؟

همینطوری توی افکارش غرق شده بود و هی پهلو به پهلو میشد که یهو با دستی که دور کمرش قرار گرفت ترسید:

_کی بهت میگه اینقدر وول بخوری بچه هوم؟

تهیونگ با شنیدن صدای دورگه از خواب شوگا جایی مابین گوش و گردنش شونه هاشو جمع کرد. جوابی نداد، حس کرد گوشاش دارن دوباره داغ میشن و لعنتی بابت واکنشهای غیر عادی و غیرقابل کنترل بدنش فرستاد..اون هیچ وقت اونقدر خجالتی نبود.

سعی کرد آروم بگیره تا هیونگش بتونه بخوابه. البته با خستگی که از تمرین توی تنش بود و آغوش نصفه نیمه ای که استرسشو به طرز عجیبی کمتر کرده بود چشماش زود گرم شد و به خواب رفت..
.
.
.
صبح زود همه اعضا آماده شده بودن تا به سمت استادیویی که توش اجرا داشتن برن و قبل از کنسرت همه چیز باید کامل چک میشد.
همه استف های کمپانی سرشون شلوغ بود. همه اولین تمرینشون توی استادیو رو انجام داده بودن و حالا تایم ناهارشون بود. نامجون کنار جیمینی که توی کیفش دنبال گوشیش می‌گشت نشسته بود که با صدای متعجبش دست از غذا خوردن برداشت و بهش نگاه کرد:

_نامجونی هیونگ..یه شیرموز داخل کیفمه.

_شیرموز؟ ولی مگه تو شیرموز میخوری؟

_نه هیونگ..اصلا اینو من نزاشتم اینجا!

ولی جیمین حواسش به جانگکوکی که پیش جیهوپ هیونگ و جین هیونگش نشسته بود و با یکم هیجان نگاهش می‌کرد نبود.

جیمین یکم پیش خودش فکر کرد و با لحن آرومی که فقط نامجون بشنوه گفت:

_بدمش به جانگکوک؟ شاید اون اشتباهی اینو توی کیف من گذاشته. چون کیفامون یک شکل بودن.

هااایییی..این اولین فیکمه امیدوارم خوشتون بیاد لطفا همایت کنین♥️💓💖Where stories live. Discover now