Part1

142 19 0
                                    

»هوسوک«
با صدای مزخرف آلارم از خواب پاشدم به جرعت میتونم بگم مزخرف ترین صدایی که توی عمرم شنیدم صدای آلارم گوشیم بود به سختی دل از تخت خواب کندم و بعد از حاضر شدن راه افتادم سمت مدرسه .

نزدیک مدرسه بودم که خبر مرگ یکی از سرد ترین و مغرور ترین پسرای کلاس رو شنیدم؛ (مین هیون) بابای (مین یونگی) یکی از سرد ترین و مغرور ترین و پولدار ترین بچه های کلاس که نصف مدرسه روش کراش بودن ولی خب من خیلی ازش خوشم نمیومد بهتره بگم ازش متنفر بودم.

وسایلمو گذاشتم روی میز و نشستم روی صندلی، معلم اومد و همه به احترامش پاشدیم وسطای حضور غیاب بودیم که در باز شد و با چیزی که دیدیم همه تعجب کردن غیر از من مین یونگی اومده بود سر کلاس با وجود اینکه باباش دیشب مرده بود ولی خب این تعجبی نداشت از اونجایی که مین یونگی خیلی سرد بود عجیب هم نبود که الان انقدر بی تفاوت سر کلاس حاضر شه .
(10 سال بعد)

(یونگی)
چشم بند رو از روی چشام برداشتم و با صدای آالرم مجبور شدم بیدارشم ولی خب صدای آلارم رو دوست دارم چون باعث میشه به کارام به موقع برسم ساعت 3 شب بود و کار داشتم رفتم سمت آشپزخونه و یک لیوان آب برداشتم بخورم که به یادآوری حادثه ی 10 سال پیش لیوان آب از دستم افتاد و به سرفه افتادم
بدترین شب زندگیم شبی که منو تبدیل به یک آدم سنگی کرد یک مرده ی متحرک دقیقا تو یک همچین شبی بود شبی که اون مردی که قلبش از سنگ بود عزیز ترین آدم
زندگیمو ازم گرفت با صدای زنگ گوشیم از فکر در اومدم، مین هو بود جواب دادم

-بله؟
×یونگی چه خبر؟

با همون صدای خشک و سرد جواب دادم

-الان تو ساعت 3 نصف شب زنگ زدی بگی چه خبر؟
×نه یونگی هیونگ راستش یه چیزی میخواستم
-اوکی میزنم به کارتت بای
×نه نه هیونگ واستا من یک چیز دیگه میخوام
-چی می خوای ازم؟
×هیونگ من تا حاال چیزی ازت خواستم؟
-آره
×هیونگگگگگگگ
-میگفتی چی میخوای؟
×راستش یکی هست خیلی زرنگه، نخبس، کارش تو کامپیوتر و اینا حرف نداره یکی از رفیقامه
-خب؟
× چیــ... چیزه میشه ینی میگما نظرت چیه اونم
بیاریم تو کار؟
-بس کن مین هو نمیشه معلومه که نمیشه
×آخه چرا هیونگ اون خیلی پسر خوبیه

MY DEAR HOPE..SOPEDonde viven las historias. Descúbrelo ahora