PART 10↬تصمیم

203 29 3
                                    

+قربان اگر نمیخواستید برید سراغش چرا تا اینجا اومدید؟

_بی فکری کردم...الان اگه دست جئون بهم برسه نابودم میکنه.مطمئنم کیم تا الان منو لو داده

+پس کیم چی میشه قربان؟

_فعلن باید بیخیالش بشم..باید یکار دیگه واسه کنار زدن جئون انجام بدم

یوگیوم گفت و پیکشو سر کشید.فکر جایی که مجبور بشه بین کیم تهیونگ و لو رفتن خودش پیش جئون جونگکوک یکیو انتخاب کنه نکرده بود. غافل ازینکه فکر مهم ترین قسمتشو نکرده...
در واقع فکر شکست رو نکرده بود و حالا داشت چوب همین اشتباهشو میخورد.
پس تصمیم گرفته بود کیم تهیونگو به حال خودش تو دستای شکارچی رها کنه...
نمیدونست با تصمیم امشبش حکم مرگ خودشو امضا کرد...
علاوه بر اون تصمیم امشبش قرار بود خیلی اتفاقارو رقم بزنه.اتفاقاتی که دور اما نزدیکه. تلخ ولی شیرینه.

"برادری فرصت جو، تعمه ای جدید پیدا کنه...
عاشقی، دلتنگ و دل شکسته بشه...
بی گناهی، کشته بشه...
زندگیِ "اون"، دوباره درگیر پستی و بلندی ها بشه..."

و اینه سرنوشتی که زندگیِ آدمارو به بازی میگیره
و اینه بادی که کشتیِ بی سر نشینو همزمان هم به صخره و هم به خشکی نزدیک میکنه...

■●■●■●■●■●■

پدرش همیشه بین درسای زندگی بهش یادآور میشد "بترس از جنگی که فکر میکنی توش پیروزی"
و تهیونگ الان با پوست و گوشت و استخون داشت داشت اون جمله به ظاهر ساده رو درک میکرد.

لعنت بهش که فکر نمیکرد یه روز قراره اینطور توسط آدمای جئون در حالی که تو عمارتش زندانیه، کتک بخوره...
از روزی که با یوگیوم همدست شد، مطمئن، لحظه ای رو میدید که آدمای خودش و لی یوگیوم اسلحه هاشونو سمت جئون نشونه رفتن و بهش میگن کارش تمومه.
ولی خب مثل اینکه کاملا متوهم بوده!

از نظرش این برهه زمانی از زندگیش خیلی سریع اتفاق افتاده بود.جوری که تهیونگ داشت با خودش فکر میکرد که اصلا کِی و چطور انقدر دشمن جئون جونگکوک شد در حالی که حتی یکبارم اونو ندیده بود. و فاک! اصلا چرا تو این دردسر افتاده بود؟

مسخرس ولی حالا که خیلی دیر شده بود و داشت زیر لگد اون مردای فاکی جون میداد به این پی برد که تقصیر همون لی یوگیومه فاکیه!

خیلی راحت تو چاه افتاده بود و طناب پوسیده یوگیوم قرار نبود نجاتش بده!
فقط نمیدونست چرا قرار نیست قبولش کنه...

+بسه.

با صدای جئون نفس مقطعشو بیرون داد و چشماشو باز کرد.عجیب بود اما اینبارم صورتش هیچ آسیبی ندیده بود...

منظره رو به روش نیمی زمین سرد انباری بود و نیم دیگش بوت های چرمیه جئون. و تهیونگ تلاشی برای بالا بردن نگاهش نکرد.

𝗢𝗻𝗲 𝗟𝗼𝗼𝗸 || "KOOKV"Wo Geschichten leben. Entdecke jetzt