PART 12↬سناریو

225 36 0
                                    

کیم تهیونگ بیهوش بود.
جیمین به شدت ناراحت بود و گاهاً اشک میریخت و یونگیم نبود.
جونگکوکم فقط کلافه بود..

یک ساعت پیش، یکی از آدماش پیغام کیمو بهش رسوند.و جونگکوک رفت تا اسم دشمنشو از زبون کیم بشنوه.

ولی خب با جسم بیجون و بیهوشش مواجه شد...در اول اینطور بنظر میومد که کیم از درد و ضعف شدید بیهوش شده..
و ازونجایی که جونگکوک فعلن زنده‌ی کیمو میخواست، پس آدماش به دستور جونگکوک کیمو بردن تو یکی از اتاقای عمارت و بعدش که جیمین خبردار شد همراه دکترِ عمارت اومد..حتی قبل از اینکه جونگکوک بخواد خبرشون کنه!

جونگکوک دور از اونا به در تکیه داده بود. سیگار میکشید و متوجه پچ پچ های جیمین و دکتر نمیشد.

جیمین یه سری قرص به دکتر نشون داد
و بعد دکتر یه تماس گرفت و یکم بعدش چند نفر یه سری دستگاه و خرت و پرت پزشکی آوردن و جونگکوک نمیفهمید اینهمه دم و دستگاه برای چیه!

دکتر اون دم و دستگاه هارو به کیم وصل کرد و بهش سرم زد.چند تا آمپول توی سرمش خالی کرد و بعد شروع به درمان زخمای عفونت کردش کرد..
جونگکوک هم تنها تغییری که تو وضعیتش ایجاد کرد این بود که با خونسردی جلوتر رفت و روی مبلِ توی اتاق نشست...میخواست ببینه آخر این مسخره بازی چی قراره بشه.

دکتر اونقدری سرگرم بود و جیمین اونقدری عصبانی، که جونگکوک تصمیم گرفت آخرش سوالاشو بپرسه..

آخه محض رضای فاک! تیر که نخورده بود! چهارتا دونه کتک خورده بود! اینکارا واسه‌ی چی بود؟

جیمین چند دقیقه یکبار بهش چشم خوره بدی میرفت و بعد دوباره با ناراحتی و نگرانی به کیم خیره میشد.
جونگکوک دلش میخواست شاکی ازش بپرسه "اگر انقدر دوسش داشتی..چرا بعدِ فاکینگ دبیرستان دوستیتو باهاش ادامه ندادی؟"
ولی خب...نپرسید.

دکتر بلخره بعد از پانسمات زخماش و پماد زدن به کبودیاش که کم هم نبودن، از جاش بلند شد. همونطور که وسایلارو مرتب و جمع میکرد نیم نگاهی به مانیتور علائم حیاتی انداخت و وقتی مطمئن شد کیم مشکلی نداره، خطاب به جیمین گفت:

×فعلن که وضعیتش ثابته..هر روز میام و بهشون سر میزنم. شماعم زخماشو ضد عفونی کنید و پماداشو بزنید..زخماش عفونت کرده بودن پس آنتی بیوتیک نوشتم که سر ساعت بهش بدین..چون با وضعیت ایشون اگه عفونت پیشرفت کنه خطرن-

_وضعیتش؟

این صدای جونگکوک بود که حرفای دکتر فرنادز رو قطع کرد.
فرنادز اینبار سمت جونگکوک برگشت تا ماجرا رو براش بگه. چون متوجه شد نمیدونه!

×خب...بله. با توجه به قرصایی که مصرف میکنن فکر میکنم بیماریشون آنژین* قلبیه. ازونجایی که جناب پارک گفتن قرصاشو درست نخورده و تحت فشار بوده. و با این زخما و کبودیا....خب تصمیم گرفتم محکم کاری کنم...چون احتمال سکته وجود داره.البته خوشبختانه فعلن وضعیتش ثابته.باید منتظر بهوش اومدنش باشید چون بنظر زیادی ضعیف شده...

𝗢𝗻𝗲 𝗟𝗼𝗼𝗸 || "KOOKV"Where stories live. Discover now