...........................
صدای کوبیده شدن چیزی مثل در و بعد صدای کفشای کسی رو سرامیک تو کل عمارت که توی سکوت بود،پیچید.
ته و جین به مرکز صدایی که هر لحظه بلند تر میشد خیره شدن و در آخر یک مرد با قد متوسط و کت و شلوار مشکی بدون کروات و بلیز مردونهی سفید، با موهای مشکی که تو صورتش بود، جلوی چشمشون ظاهر شد.
مرد بی حرف رو کاناپه نشست و پاشو رو پاش انداخت
تهیونگ متقابلا کار یونگیو تکرار کرد و با ابروی بالا رفته بی مقدمه شروع کرد: بابامو در ازای چی پس میدی؟...روبن ریوس؟..
اسمِ مردو با تردید گفت و منتظر واکنش مرد که بنظر ازش بزرگتر بود،موند.
چشمای کشیده و گربهای مرد نشون از کره ای بودنش میداد در حالی که اسمش احتمالا اسپانیایی بود...اینا چه معنی داشت؟
یونگی نگاهشو رو پسر دقیق تر کرد...
خوشگل بود و قیافهی مظلوم و بیبی بوی طور داشت اما در عین حال جذابم بود...بنظر هم مغرور و سرکش میومد
پس تعریفای جیمین کاملا درست بود.
ولی حیف که قرار بود جنگکوک بال های نامرئیِ فرشتهی روبه روشو قطع کنه+من روبن ریوس نیستم پسر
_پس من دارم با چه... "آقای محترمی" حرف میزنم؟
قیافه پوکر ، بی حس و خونسرد اون مرد تو این موقعیت حسابی رو مخش بود و خیلی داشت سعی میکرد فوش کشش نکنه یا دندوناشو خورد نکنه...چون نمیشناختشون و قصدشونو نمیدونست پس نباید ریسک میکرد.
حقیقتا الان که اینجا بود میتونست درک کنه که چرا جین مخالف بود...خب تهیونگِ احمق با بی فکری تمام احتمالا پا تو لونهی زنبور گذاشته بود...؟
نباید قرارشونو تو یه جای دیگه که نه واس اینا باشه و نه واس تهیونگ میزاشتن؟ پاشده بود اومده بود خونهی کسایی که باباشو گرفتن بردن؟
این عین خریت بود! ولی تو خطر بودن جون باباش نزاشته بود درست سر فرصت فکر کنه...
و لعنت!...
حتی به یوگیوم هم خبر نداده بود!!!!یونگی پوزخندی تحویلش داد و جواب داد: مین یونگی
_ولی اونی که باهام تماس گرفت گفت رئیسش روبن ریوسه که احتمالا اسپانیاییه و شما کره ای هستین..میشه بپرسم چه فاکی اینجا اتفاق افتاده؟
نتونست تا آخر حرصشو پنهان کنه و مودب بودنو ادامه بده که نتیجش ضربهی نامحسوس جین از پشت، به شونش بود.
یونگ تکنخند صدادارشو زد و گفت: روبن ریوس همکارمه...و اره..اسپانیاییه...البته یه رگش..چون اون یکی رگش کره ایه!
"کسی که تونسته بود تو روز روشن پدرشو..کیم سوهیونو..از عمارتش ببره، قطعا کله گنده تر ازین حرفا بود!"
"اره اره..جئون جونگکوک جاتو پیدا کرده الانم من دستش گروگانم زودتر بیا نجاتم بده جناب کیم فاکیونگ.."
"دو رگه کره ای اسپانیایی...."
ESTÁS LEYENDO
𝗢𝗻𝗲 𝗟𝗼𝗼𝗸 || "KOOKV"
Fanfic_به نظر تو میشه قلب یخیِ یه نفرو آب کرد؟ +احتمالا اگه خیلی داغ و گرم باشی بتونی _شاید اگه یبار دیگه دیدمت رو آب کردنش فکر کنم... +ممکنه اونموقع منم رو اینکه اجازشو بهت بدم فکر کنم □○□○□○□○□○□ تهیونگ نمیدونست با کمک به نابودی یه آدم کله گنده،قراره وس...