PART 24↬دریا

234 33 18
                                    

...........................

گاهی وقتا سکوت میتونه از هزار نوع سر و صدای وحشتناک هم، آزار دهنده تر باشه...
میتونه اونقدر طولانی و عمیق باشه که تورو هم توی خودش غرق کنه...
و این سکوتِ توی اتاق مثل خوره به جون تهیونگ افتاده بود و میخوردش.چرا جین بجای اینکه دعواش کنه با نگاه عمیقی بهش زل زده بود؟

البته ناگفته نماند که اولش عصبانی وارد شد، ولی جونگکوک در حد یک دقیقه بیرون باهاش صحبت کرد و جین الان کاملا آروم بنظر میومد.خب البته شاید این ظاهر قضیه بود!

اما این باعث نشد تهیونگ کنجکاو نشه که کوک چی به هیونگش گفته که آرومش کرده...؟

+تهیونگ مرخص شده.من میارمش تو برگرد.

کوک خشک و جدی گفت و جای مخالفتی باقی نزاشت. در کمال تعجب! جین حتی بدون خداحافظی از در بیرون رفت.

_چی..بهش گفتی؟
لبشو گزید و با تردید پرسید

+چیزی که بتونه رامش کنه.

جونگکوک همونطور که کت چرمشو تنش میکرد گفت.لحنش سرد بود و تهیونگ چینی به بینیش داد.اگر کسی از دور اونارو میدید فکر میکرد تهیونگ منشی یا زیر دست یا هر کوفت دیگه ای بجز دوست پسر جئون جونگکوکه. دقیقا کِی میخواست لحن صحبتشو با تهیونگ عوض کنه؟؟

+برمیگردم

کوک بعد از گفتنش رفت بیرون ولی خب تهیونگ اونقدر ذهنش مشغول بود که توجهی نکرد.
کم کم داشت شک میکرد که...کار درستی کرده پیشنهاد جئونو قبول کرده؟ اون بنظر توی احساسش جدی نبود! تهیونگ که انکار نمیکرد روش کراش داره...ولی جونگکوک چی؟ اون سنگِ لعنتی تاحالا تنها کار مفیدش این بود که بقلش میکرد...

به زبان دیگه..
جئون جونگکوک کاملا بی بخار بود!

احتمالا تهیونگ نمیدونست جونگکوک از مرحله‌ی کراش روی تهیونگ گذشته و خیلی جلوتره...
منتها این مشکل جونگکوک بود! اون اصلا توی ابراز احساسات خوب نبود.خودشم اینو میدونست و امیدوار بود تهیونگ باعثِ عوض شدنش بشه...

با اومدن جونگکوک و پرستار رشته افکارش پاره شد و مجبور شد فکر کردن به این رابطه‌ی نصفه نیمه رو بزاره واسه بعداً

■●■●■●■●■●■

بعد ازینکه پرستار اومد و کار های نهایی رو برای ترخیص تهیونگ انجام داد، همراه جونگکوک از بیمارستان خارج شدن و تو ماشین نشستن.

جونگکوک گفت قراره برن جایی و اصرار تهیونگ واسه اینکه بگه دقیقا کجا، بی فایده بود.

بعد از یکم اصرار از تهیونگ و انکار از جونگکوک، ته تصمیم گرفت خیره به مسیر ساکت شه و منتظر بمونه.

حدود یکساعت تو راه بودن و بلخره وقتی رسیدن تهیونگ ازین متعجب تر نمیشد... اومده بودن دریا؟

𝗢𝗻𝗲 𝗟𝗼𝗼𝗸 || "KOOKV"Where stories live. Discover now