- باید با هم حرف بزنیم!
تایک پوزخندی زد و گفت: چه حرفی؟ اصلا حرفی هست که بزنیم؟
نامجون نفس عمیقی کشید و گفت: من دارم عین آدم بهت می گم بیا حرف بزنیم و تو هم آدم نیستب اگه مثل آدم نیای بشینی حرف بزنی.
تایک قهقهه ای زد و گفت: حرف زدن یادت رفته لیدر لیدران؟
مین هو که دیگه صبرش سر آمده بود یقه تایک را گرفت و به سمت اتاق دیگه ای رفت و رو به نامجون گفت: ببخشید نامجون شی من خودم باهاش حرف می زنم.
همون لحظه تایک را روی مبل انداخت و خودش جلوی پایش زانو زد.
- لطفا اون ویدیو ها رو پاک...
- اونوقت چی به من میرسه؟
- من.
- چی؟
- من.
- منظورت چیه؟
- به جای یونگی شی، با من...
- یعنی می خوای من به جای بازی با یونگی با تو...
- درسته. دست از سر یونگی بردار. فقط منو اینجا نگه دار.
- هههه! چه بادیگاد فداکاری!
- فقط لطفا درخواستمو انجام بده!
- لباستو در بیار!
- چی؟
- لباستو در بیتر باید مطمئن باشم بدنت راضیم می کنه.______________________________________
(استایل مین هو)
______________________________________به آرومی کت سیاهشو از تنش خارج کرد و بعد نوبت تیشرت سفیدش رسید. اون را هم از تنش بیرون آورد و به تایک خیره شد.
تایک دستی روی شونه و سینه برهنه مین هو کشید و گفت: بدک نیست.
به پهلو اش چنگ انداخت و ادامه داد: به اندازه یونگی سفید نیستی ولی کمر باریک خوبی داری!
پایش را روی پای دیگرش انداخت و گفت: لباساتو بپوش!
مین هو با تمام سرعتش لباس ها را پوشید.
- خب؟
- فردا صبح بیا باید اول امتحانت کنم!
بعد فریاد زد: هی لیدر قلابی! بیا اینجا ببینم.
نامجون اومد و گفت: به چه نتیجه ای رسیدین؟
تایک نفس عمیقی کشید و گفت: تا فردا صبح کاریش ندارم بعدش نظر قطعیمو بهتون اعلام می کنم.
نامجون پوفی کشید و همراه مین هو از خانه خارج شد.- چی بهش گفتی هیونگ؟
- چیز مهمی نبود.
- هیونگ راستشو بگو!
- بعدا توضیح می دم. نامجون شی میشه منو برسونید خونه خودم؟
- باشه ولی اول می ریم دکتر.
- نامجون شی قرار نبود بریم دکتر!
- اوووم اما من که گفتم می ریم دکتر!
- بیخیال...
- حق اعتراض نداری می ریم دکتر!
مین هو زیر لب غر غری کرد و خودش را بیشتر در صندلی فرو کرد.
نامجون لبخند چال نمایی زد و به دکتری که می شناخت زنگ زد.
...
- بچه ها نامجون و مین هو دیر نکردن؟
جیمین پرسید و منتظز جواب بقیه شد.
جین کمی فکر کرد و گفت: یکی به نامجون زنگ بزنه.
جونگکوک هیونگ گشادی گفت و تلفنش را برداشت.
- علو هیونگ کجایید؟
- خونه ی دکتر سونیم چطور مگه؟
- آخه دیر کردین هیونگ.
- نگران نباش تا یک ساعت دیگه میایم!
- به نظرت یک ساعت زیاد نیست؟
- نه!
- خیله خوب زود بیاید.
جونگکوک این را گفت و تلفن را قطع کرد.
- گفت تا یه ساعت دیگه میایم.
تهیونگ لحظه ای درنگ کرد و گفت: بیاید بازی کنیم.
جیمین پرسید: چه بازی ای؟
- من یه چیزی رو یه کاغذ می نویسم می چسبونیم رو پیشونی یکی! بعد بیست سوالی می کنیم اون باید حدس بزنه اون کلمه چیه.
جین که حال و هوای خانه را سنگین می دید سریع قبول کرد و گفت: یونگی برو از اون برگه ها که توش آهنگاتو می نویسی بیار!
هوسوک که می دانست یونگی درد دارد و آن را از بقیه پنهان می کند، بلند شد و گفت: من میارم.
یونگی لبخندی از رضایت زد و گفت: کاغذ توی کشوی دراوره خودکارم روی میز تحریرم هست.
هوسوک با لبخند دخشانی گفت: ممنون هیونگ.
هوسوک با سرعت رفت و برگشت.
- Let's go
جونگکوک گفت: خب بچه ها به نظر من یه تنبیه هم بزاریم.
جیمین با نیشخند ترسناکی گفت: بیاید به مناسبت رل شدن هوسوک و یونگی یه تنبیه عجیب بزاریم.
یونگی با استرس پرسید: چی می خوای بگی؟
جیمین مفتخر گفت: هر کی نتونه حدس بزنه باید با نفر بعدی ای که نتونه حدس بزنه کیس برن!
هیچکس با تصمیمش موافق نبود اما همه خوششان آمده بود و بعد از یه کل کل کوتاه همه قبول کردند.
جونگکوک: اوکی اوکی اوکی.
جیمین: کی اوله؟
وقتی دید هیچکس داوطلب نمیشه گفت: ترسوها بدویید کلمه منو بنویسید.
اعضا با نیشخند دور هم جمع شدند و کلمه خیار را نوشتند و روی پیشانی اش چسباندند.
- خیله خب! خوراکی؟
- آره!
- تو جیب جا میشه؟
- اگه جیبت یه ذره بزرگ باشه آره.
- خوردنیه؟
- آره
- شیرینه؟
- نه
- تو خونه داریم؟
- آره
- تو کابینته؟
- نه
- تو یخچاله؟
- آره
- اوووم. قرمزه؟
- نه
- میوس؟
- آره
- جزو سبزیجاته؟
- نه و ده تا سوالت تموم شد برو و آماده تنبیه باش.
جونگکوک گفت و بعد از مکثی ادامه داد: اوکی بعدی منم!
بچه ها جمع شدن و نوشتن یونتان.
- تو جیب جا میشه؟
- نه
- خوردنیه؟
- نه
- تو خونمونه؟
- آره
- جزو وسایل ورزشیه؟
- نه
- جزو وسایل آشپزخونس؟
- نه
- اصلا اشیاعه؟
- نه
- هممون دوسش داریم؟
- آره
- یکی از اعضاس؟
- نه
- اووم هولی؟
- نه
- اصلا جزو حیووناس؟
- نه نه!
تهیونگ خندید و جیمین و جونگکوک رو روبروی هم قرار داد تا لب همو ببوسن.
اونا هم از خدا خواسته بوسه ای روی لب هم گذاشتن.
____________________________
سلام سلام🚀
یه سوالی ذهنمو درگیر کرده یه هفتس دارم فکر می کنم جوابش دست شماس.
نوع نوشتن من به آدم چند ساله می خوره؟
YOU ARE READING
دوباره نه!
Romance-به خبری که هم اکنون به دستم رسید توجه کنید! در میان اطلاعات فروخته شده توسط هکر ها از اعضای بی تی اس عکسی مبنی بر تجاوز به عضو ۲۸ ساله این گروه یعنی مین یونگی پیدا شده! لطفا... کاپل: سپ کاپل فرعی: نامجین،تهکوکمین «پایان یافته»