34

397 24 8
                                    

دو ماه بعد
جونگکوک، تهیونگ رو بلند کرد و روی پاهای خودش گذاشت. موهای نرمش رو آروم کنار داد و لب های خوش فرمش رو به گردن سفید تهیونگ چسبوند.
جیمین دستش روی خطوط شکم تهیونگ بالا آورد و سینه ی برفیش رو لمس کرد. نوک سینه ی صورتی پسر رو آروم بین انگشت هاش گرفت و شروع به بازی کرد.
 تهیونگ که هنوز شوکه به اون ها نگاه می کرد، تکونی خورد.
جونگکوک به جیمین اشاره ای کرد و گفت: زود باش جیمین، در رو ببند و بیا اینجا.
جیمین پوفی کشید و کاری که جونگکوک خواسته بود رو انجام داد. تهیونگ از سکس می ترسید. شایدم اینکه تنها تصورش از سکس تجاوزهایی بود که یه هیونگش شده، هم بی اثر نبود. پس جونگکوک هم تصمیم گرفته بود خیلی آروم لذت رو به بدن بیبی کوچولوش هدیه بده تا شاید ترسش بریزه.
جونگکوک دوباره به جیمین اشاره کرد تا بیاد نزدیک.
تهیونگ آهی کشید و سرش رو عقب داد و این باعث شد جونگکوک لبخندی به نتیجه ی کارش بزنه.
جیمین هم همونجا نشست و نوک سینه ی تهیونگ رو به دندون گرفت.
جونگکوک خندید و خودش هم مشغول همون کار شد. تهیونگ هنوز هم توی شک بود. چرا؟ چرا اون دو تا داشتن اینطور لمسش می کردن؟ چرا... چرا حس خوبی داشت؟!
- جونگکوک... جیمین... لطفا همین الان تمومش کنید... من... من...
جونگکوک سرش رو بالاتر برد نفس عمیقی توی گردن تهیونگ کشید و با صدای کلفت شدش، گفت: چطوره بیبی؟ دوسش داری؟
تهیونگ دوباره آهی کشید به چشم های شیطنت بار جونگکوک خیره شد.
جونگکوک چونه ی تهیونگ رو بالاتر آورد و لب هاش رو بین لب های خودش اسیر کرد. لبایی که روی نوک سینش حرکت می کرد. زبونی که داشت دهنشو فتح می کرد. تهیونگ اعتراف می کرد به طور غیر قابل وصفی تحریک شده.
جونگکوک دستش رو سمت کمربند شلوار تهیونگ  برد و به آرومی اون رو در آورد.
جیمین بالاخره بازی با نوک سینه ی تهیونگ رو تموم کرد و نگاهی به جونگکوک انداخت و منتظر تائیدش شد. با سر تکون دادن جونگکوک از جا بلند شد و از تخت پایین رفت. پشت سرش هم جونگکوک بود که ازتخت پایین می رفت. تهیونگ گیج بهشون نگاه می کرد منتظر حرکت بعدیشون موند.
- روی تخت دراز بکش ته ته.
تهیونگ آهسته آب دهانش را قورت داد و دستور جونگکوک رو پذیرفت. جیمین روی سینه تهیونگ نشست و دیک نیمه تحریک شدشو تو دهان فرو برد. جونگکوک در گوش تهیونگ زمزمه کرد: فکر کنم از این مرحله خوشت بیاد.
تهیونگ آه بلندی کشید و گذاشت جیمین به کارش ادامه بده.
جونگکوک دستش رو روی رون لخت کیاراد کشید و به سمت باسنش رفت. بدون هیچ حرفی زبونشو روی سوراخ تنگ و صورتی تهیونگ گذاشت و شروع به خوردن و مکیدن اونجا کرد.
تهیونگ از لذتی که از دو طرف به تنش وارد می شد، می لرزید و بین دستو پای جیمین و جونگکوک وول می خورد.
زبون جیمین ماهرانه روی عضوش می چرخید و بدن باکره تهیونگ رو پر از شهوت می کرد.
تهیونگ سرش رو عقب داد و آه بلند و شهوت انگیزی کشید.
- آههههه... نه... بس کن... من... دارم میام... آههههه...
جونگکوک چنگی باسن تهیونگ زد و همین حرکت باعث شد تا تهیونگ توی دهنش به اوج برسه... تهیونگ با بی حالی خودش رو ول کرده بود و اون حس فوق‌العاده ی شگفت انگیز کاملا مغز و بدنش رو تحت تأثیر قرار داده بود.
جیمین دهن و صورتش رو تمیز کرد و نگاهی به جونگکوک انداخت.
جونگکوک خندید و به جیمین نگاهی انداخت. تهیونگ دستی روی عضلات شکم جونگکوک کشید و پرسید: دقیقا می خوای چی کار کنی؟
جونگکوگ انگشتش توی ورودی کیاراد فرو کرد و باعث جمع شدن صورتس از درد شد.
- یه ذره هم درد داره اما لذت می بری... بهم اعتماد کن بیبی.
تهیونگ لبخندی زد و سرش رو به سینه ی جونگکوک تکیه داد.
جونگکوک به جیمین نگاه کرد و گفت: وقتشه شروع کنیم.
جیمین سری تکون داد و مشغول فعال کردن دوباره ی عضو تهیونگ شد.
جونگکوک با تعجب نگاهی به جیمین انداخت. تهیونگ چشم هاش رو بست و سعی کرد فقط روی حسی که اون دو تا بهش می دادن تمرکز کنه. جیمین آروم سر عضوش رو روی ورودی تهیونگ تنظیم کرد و عضو کیاراد رو روی ورودی خودش تنظیم کرد.
تهیونگ از دردی که جیمین به ورودیش داده بود غرق در لذت بود. درد داشت. خیلی هم درد داشت اما توی اون درد عشق رو احساس می کرد.
با حس عضو جونگکوک، جیمین از شدت درد دادی زد که با گذاشته شدن لب های جوکگکوک روی لب هاش، ساکت شد. جونگکوک به لب پایینش مکی زد و اون رو گاز گرفت. تهیونگ با سرخوشی به جیمین و جونگکوک خیره مونده بود. جیمین بالاخره با کلافگی اعتراض کرد: آههه... لعنت بهت جونگکوک... زود باش حرکت کن... من دارم همینطوریشم میام!
جونگکوک خندید و کمر جیمین رو از جلو گرفت و گفت: خب آقایون... آماده اید؟ من می خوام شروع کنم!
با هر ضربه ی جونگکوگ، عضو دوباره تحریک شده ی جیمین هم داخل تهیونگ کوبیده می شد و اون حس فوق‌العاده حتی از اومدن داخل دهن جیمین هم بهتر بود. تهیونگ آه عمیقی کشید و چشم هاش رو بست و جونگکوک لب هاش رو روی گردن جیمین گذاشت و مشغول بوسیدن اون ناحیه شد. جیمین هم کم کم شروع به ناله کرد ناله هایی که هر لحظه حس بهتری به جونگکوک و تهیونگ می داد. در نهایت طولی نکشید که تهیونگ ارضا شد و بیحال خودشو روی تخت انداخت. جیمین هم داشت از درد ضربه های پشت سر هم و تند جونگکوک لذت می برد  اما عضوش نشون می داد که هنوز ارضا نشده. بعد از چند ثانیه جونگکوک هم به اوج رسید و آروم عضوش رو از ورودی جیمین بیرون کشید اما سریع از جا بلند شد تا به داد عضو خالی نشده جیمین برسه. با یه بلوجات کوتاه بالاخره جیمین هم خالی شد و کنار هم بی حال روی تخت افتادن.
___________________________________
هلو هلو 👋🏻👋🏻👋🏻
یه اسمات یهویی از تهکوکمین
اسمات این قسمت رو از روی یه اسمات که قبلا نوشته بودم نوشتم پس اگه یه اسم ایرانی جای اسم اعضا بود بگید تا درستش کنم😶

دوباره نه!Where stories live. Discover now