مقدمه- "جایی که من و رها کردی"

1K 112 41
                                    

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.

----------------------

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.

----------------------

"قلبش از جنس شیشه بود ، و من اون و انداختم"

زمان حال

طولی نکشید نظمی که داشتم مختل شد ، هر چیزی که ساخته بودم فرو ریخت و هدف و رضایت بخش و ایده آلی که تمام این مدت براش تلاش کرده بودم دیگه من و راضی نکرد .

درست زمانی به این موضوع پی بردم که برای پشیمونی خیلی دیر شده بود و من وارد جاده یک طرفه و بی برگشت شده بودم .

تمام عمرم رو به دنبال مزخرفاتی دویدم که فکر می کردم خوشحالم می‌کنه در حالی که نمی دونستم شادی واقعی همیشه کنارم بوده .

این موضوع رو امروز فهمیدم ، درست وقتی که به صورت غیر منتظره ای یونگی رو کنار امگایی به غیر از خودم دیدم.

با چشم های قهوه ای و سردش از دور به من نگاه می کرد .

اون دیگه آلفای من نبود.

زمانی من شانسش رو داشتم ، در واقع شانس های زیادی هم داشتم ، حالا تموم شانس هایی که با دست های خودم دور انداخته بودم داشتند جونم رو می گرفتند.

من لایقش بودم .

چی می تونستم بگم؟

---------

زمانی که داشتم جاده طولانی و پرپیچ و خم سئول به ایچئون رو طی می‌کردم ، نمی‌تونستم خوددار باشم پس تمام مدت حس می کردم توسط گذشته در حال بلعیده شدن هستم.

Where you left me (yoonmin)Where stories live. Discover now