"من هنوز نتونستم با تو ودا کنم"
8 سال قبل :
_برام یه دلیل بیار تا از خوردنت صرف نظر کنم .
در حالی که داشتم پشم های سفید بره رو نوازش می کردم گفتم .در این بین بره دیگه ای بهم نزدیک شد و سعی می کرد با لیسیدن انگشت هام توجهم رو جلب کنه .
_باشه حسودی نکن . تو هم خیلی بامزه ای.
_واقعا اینجوری ام؟
با شنیدن صدایی آشنا سرم رو به سمت در آغل چرخوندم و با یونگی ای خندان مواجه شدم که دست به سینه به چهارچوب در تکیه داده بود .
با تعجب گفتم:
_یونگی اینجا چیکار میکنی؟
_اینجام چون شنیدم این دور و برا شیرین ترین و مسئولیت ناپذیر ترین امگای دنیا وجود داره چون به جای رفتن پیش آلفاش خودش رو وقف کارش کرده و آلفای خودشو فراموش کرده یه امگا درست مثل امگای من .
در حین گفتن این حرفها آروم آروم به سمتم قدم برداشت و با نگاهی خیره به سمت صورتم خم شد .
نگاهش اول خیره به چشم و بعد به سمت لبهام چرخید .
_اون امگا رو اینجاها ندیدی؟
به سرعت نگاهم رو ازش دزدیدم و سعی کردم روی بره ها تمرکز کنم .
_خیلی داری حرف می زنی اینطور نیست ؟
YOU ARE READING
Where you left me (yoonmin)
Fanfiction-فراموشم نکن . قسمتی از داستان : تمام عمرم رو به دنبال مزخرفاتی دویدم که فکر می کردم خوشحالم میکنه در حالی که نمی دونستم شادی واقعی همیشه کنارم بوده . این موضوع رو امروز فهمیدم ، درست وقتی که به صورت غیر منتظره ای یونگی رو کنار امگایی به غیر از خود...