1-"میشه همسرم بشی؟"

464 93 31
                                    

Rất tiếc! Hình ảnh này không tuân theo hướng dẫn nội dung. Để tiếp tục đăng tải, vui lòng xóa hoặc tải lên một hình ảnh khác.

پنج سال قبل:

Rất tiếc! Hình ảnh này không tuân theo hướng dẫn nội dung. Để tiếp tục đăng tải, vui lòng xóa hoặc tải lên một hình ảnh khác.

پنج سال قبل:

نفس نفس زنان داخل قطار پریدم ، توی راهروی باریک راهروی باریک خزیدم با پیدا کردن محل نشستنم خودمو روی صندلی ولو کردم .

پاچه های شلوار سفید و پیراهن ساتن گشادی که تنم بود غرق گِل شده بود.

درست زمانی که سعی می کردم از بین مزرعه بزرگ کدو حلوایی بدوم و برای زود تر رسیدن میان بر بزنم به زمین افتاده بودم و بعد با بلند شدن و سر باز زدن از نگاه کردن به پشت سرم اینجا بودم .

نمی تونستم بی قراری‌ام و انکار کنم چیزی نمونده بود که برگردم و به پای یونگی بیوفتم .

در حین منظم کردن نفس هام سرم و به سمت پنجره چرخوندم .
لامپ چشمک زن ایستگاه خالی از سکنه به طور متناوب در حال تکون خوردن بود ، سگ ولگردی گوشه ایستگاه لم‌داده بود و مشغول لیس زدن و خاروندن خودش بود .

تعدادمون توی قطار انگشت شمار بود ،این اولین باری نبود با قطار شبانه رو سوار می‌شدم بلکه اولین باری بود که تنهایی سفر می‌کردم و از همه مهم تر اولین باری بود که بدون برنامه می رفتم .

با آخرین پولی که ته جیبم داشتم بلیت خریده بودم و حالا بی خبر از چیزی که در انتظارم بود در حال رفتن بودم .

خوش شانس از خالی بودن خونه به اتاقم رفته بودم کوله پشتی‌ام رو هر چه قدر که در توانم بود پر کرده بودم به سمت ایستگاه واقع در یکی از تپه های کوچیک شهر شروع به دویدن کرده بودم .

وقتی برای آخرین با نگاهم اتاقم رو از نظر می گذروندم همه چیز سخت و دشوار به نظر می رسید.

Where you left me (yoonmin)Nơi câu chuyện tồn tại. Hãy khám phá bây giờ