"شما موقع قدم زدن به پشت سر نگاه میکنید؟ یا به عبارتی به گذشته خود بر می گردید یا آن را پشت سر خود رها میکنید ؟ "
۶ سال قبل
هر دو زیر سایه عظیم درخت بلوط و در بین مزرعه لاوندر که تا هکتار ها امتداد داشت کنار هم دراز کشیده بودیم .
بازوی سفت یونگی درست زیر سرم بود و من صورتم رو به سینه اش میفشردم .
بینی ام بی اختیار به سمت منبع رایحه اش حرکت می کرد و هر وقت متوجه این موضوع میشدم عقب میکشیدم .
چرا اینجا رو انتخاب کرده بودیم؟ چون من فرار کرده بودم و به جای اینکه در مزرعه در حال کمک باشم بین بازو های آلفام جا خوش کرده بودم .
وقتی با من تماس گرفت چاره ای جز قبول کردن نداشتم و یونگی هم کاملا از این مسئله آگاه بود .
من در برابر اون کاملا بی دفاع بودم .
و اگر به خاطر پدرم نبود خیلی وقت پیش از خونه فرار می کردم و به آغوشش پناه می بردم .
_فقط ده دقیقه زمان داریم
با صدای آرومی گفتم .
نسیم آرومی وزید و لاوندر های ارغوانی رنگ رو آهسته به رقص در آورد .
_می دونستی زیباییات منحصر به فرده؟
YOU ARE READING
Where you left me (yoonmin)
Fanfiction-فراموشم نکن . قسمتی از داستان : تمام عمرم رو به دنبال مزخرفاتی دویدم که فکر می کردم خوشحالم میکنه در حالی که نمی دونستم شادی واقعی همیشه کنارم بوده . این موضوع رو امروز فهمیدم ، درست وقتی که به صورت غیر منتظره ای یونگی رو کنار امگایی به غیر از خود...