من یه آدم تنهام؛ نه اینکه کسی نخواد باهام باشه فقط یجورایی گذشتهم باعث شده به هیچ جنس مخالفی اعتماد نکنم و از عشق بترسم، جالبشم اینجاست از بچگی تا الان هروقت به این فکر میکنم توی دنیا آدمایی هستن که حالا به هر دلیلی نتونستن به عشقشون برسن، خود به خود اشکم درمیاد و تا چند ساعت افسردگی میگیرم، قلبم تندتند میزنه و حس میکنم یچیزی رو درونم گم کردم، اغراق نمیکنم، واقعا انگار یکی که خیلی دوستش داشتمو از دست دادم درحالی که تا حالا عاشق نشدم! برای خیلیا احساسات عجیبمو توضیح دادم و در جواب گفتن: "احتمالا توهم میزنی یا زیادی احساسی هستی" حتی شده بهم پیشنهاد بدن برم درمان شم چون واقعا عادی نیست و افسردگیِ بعدش از درون داغونم میکنه! ایکاش میدونستم این حس چیه، ایکاش میفهمیدم چرا قلبم هر از گاهی با فکر به عاشق یه شخصِ خاص شدن رنج میکشه و دیووانهوار تکون میخوره، ایکاش یکی درده منو بفهمه چون واقعا از این سرگردون بودن خسته شدم.
![](https://img.wattpad.com/cover/337907381-288-k855639.jpg)
YOU ARE READING
?از خودم، تا الان?
Short Storyاز کودکیم زمانی که پاک و معصوم بودم تا الان که شیطانی رانده شده از جهنمی بیش نیستم؛ دلنوشتههای "رچید"