🌺 ch⁹ 🌺

92 22 14
                                    

دوستان از این به بعد سعی میکنم آهنگ هارو لینک کنم و توی مسیج بورد بزارم. تا اگر خواستید دانلود کنید راحت باشید.
_________________________________________

طناب قایق رو به یکی از ستون های کاخ که داخل آب بود گِره زدن و ازش پیاده شدن. بکهیون احساساتِ چند دقیقه قبلش رو کاملا فراموش کرد؛ و با هیجان به ساختمان نگاه میکرد.

+ داخل چی داره؟

_ طبقه بالا وسایل تاریخی خاندان امپراتوری، پایین تالاری برای نصب نقاشی های سلطنتی.

+وایی.. چه جالب یه جور موزه است!

_میخوایی بری داخل رو ببینی؟

+خیلی دوست دارم، اما قرار شد بهت یاد بدم چطور روی آب بمونی. یه زمانه دیگه میتونی اینجارو بهم نشون بدی.

سهون لبخند زد و سر تکان داد.

+بریم توی آب؟

_بریم.

بدونه اینکه به چیزی فکر کنن دستِ همرو گرفتن و وارد آب شدن. به خاطره پی ریزیه فضای اطرافِ ساختمان عمق آب کمتر بود و سهون میتونست بدونه هیچ ترسی توی آب قدم برداره.

+نمیترسی که نه؟

_با اینکه آب تا قفسه سینه ام اومده اما همینکه پاهام به زمین میرسه، آرامش دهنده است.

+خیلی عجیبه. چرا عمق وسط دریاچه کمتره؟

_به خاطره وجود همین کاخ. درواقع کف این قسمت از دریاچه رو کمی بالا آوردن تا راحت تر اینجارو درست کنن .

+خوبه.. حالا میخوام کمکت کنم دراز بکشی. حاضری؟

_آره، باید چیکار کنم؟

بکهیون بازوش رو گرفت و گفت:

+تو خودت رو به پشت رها کن و سعی کن پاهات رو بیاری روی سطح آب. من کمرت رو میگیرم و روی آب نگهت میدارم.

_باشه

کاری که بکهیون ازش خواسته بود رو انجام و زمانی که دستهاش رو زیره کمر و زانوهاش احساس کرد نفسِ آسوده ای کشید.

+من نگهت داشتم ،نگران نباش.

_نیستم، قبلا گفته بودم بهت ایمان دارم نه؟ اعتماد رو هم بهش اضافه کن.

لبخند بکهیون رو که دید گفت:

_نظرت درموردِ مزخرف بودنه احساساتم عوض شده؟

+نه

_بدجنس

سعی کرد جلوی خنده اش رو بگیره و روی آموزش دادنش تمرکز کنه.

+خب.. قدم بعدی اینه که یاد بگیری بدونه کمک بایستی. برای این کار باید کاملاً خودت رو روی آب رها کنی، بدونه هیچ ترسی. باید سعی کنی شکم و باسنت رو که مرکز بدنت هستن بالا نگه داری. دم و بازدمت هم خیلی مهمه. ممکنه برای ثباتِ اولیه لازم باشه نفست رو حبس کنی، اما بعدش که متوجه شدی دیگه جات امنه میتونی به ارومی نفست رو بیرون بدی.

[ peach blossom ]Where stories live. Discover now