با لبخند احمقانهای که روی لب هاش جا خوش کرده بود در خوابگاه رو باز کرد و به محض ورودش جونگین رو دید که نفس راحتی کشید و با صدای بلند گفت:
- آه... بلاخره برگشت!
- سونگمییییین!
همزمان این صدای فلیکس بود که هیجان زده صداش زد و از اون طرف خونه به طرفش میدویید. جسم کوچیکش روی توی آغوش سونگمین انداخت و بوسهی محکمی روی گونهی پسر بلندتر گذاشت.
- توله سگ! سکته کردم پسر بد!
سونگمین نمیدونست جریان چیه اما وقتی دوستش رو توی آغوشش دید لبخند؛ زد دستهاش رو دور بدن پسر حلقه و موهای بلوندش رو نوازش کرد. اما لحظهی بعد لبخندش با دیدن اخم های درهم مینهو که چند متر عقب تر ایستاده بود خشک شد.
پسر بزرگتر موبایلش رو روی میز انداخت و بهش نزدیک شد و سونگمین فقط با دیدن صورتش میتونست حدس بزنه تا چه حد عصبانیه و ترسناک تر از عصبانیتش این بود که داشت مستقیم به سونگمین نگاه میکرد.
- کجا بودی تا الان؟!
مینهو پرسید و سونگمین بدون اینکه جوابی بده بهش خیره موند. حتی فلیکس هم آروم از بغل سونگمین جدا شد و برگشت تا به مینهو نگاه کنه. چرا یهو داشت مواخذهش میکرد؟ نکنه وقتی با یونگکی پایین بود با هم دیدشون؟!
- با توام سونگمین جوابمو بده.
فلیکس آروم روی بازوی مینهو دست کشید و زمزمه کرد:
- هیونگ... دعواش نکن.
چه دعوایی؟! چرا باید دعواش میکردن؟! آب دهنش رو قورت داد و نگاهی به ساعت دیواری انداخت. جواب سوال مینهو رو نامحسوس پیچوند:
- هیونگ ساعت تازه نزدیک دهه! چرا انقد بزرگش میکنی؟ من خیلی شب ها حتی نصف شب برگشتم مگه اولین بارمه؟
- من حرفی از ساعت نزدم. اون خیلی شبهایی که میگی گوشیتو جواب میدادی!
همون لحظه بود که سونگمین تازه یادش اومد قبل از رفتن به کافه گوشیش رو تو راه سایلنت کرده بود تا کسی مزاحم قرارش با یونگکی نشه و دیگه یادش رفت که از حالت سایلنت درش بیاره. درواقع، تمام مدتی که کنار یونگکی گذروند حتی به گوشیش نگاه هم نکرده بود که یادش بیوفته!
بدون اینکه حرفی برای گفتن داشته باشه گوشیش رو سریع از جیبش ژاکتش در آورد و قفلش رو باز کرد. هفت تماس از دست رفته از طرف مینهو، چهار تا جونگین، پنج تا فلیکس و ده تا از طرف منیجر...
صدای سرزنشگر مینهو رو شنید:
- یه ساعته منیجرهیونگ داره هی بهم زنگ میزنه ببینه برگشتی یا نه! میدونی چقد نگرانت شد؟
به محض تموم شدن جملهش صدای زنگ گوشی مینهو بلند شد و پسر بزرگتر پوزخند زد. به گوشیش که روی میز بود اشاره کرد و رو به سونگمین گفت:
YOU ARE READING
Myday President
Fanfiction━' Fan fiction: Myday President ━' Genre: Canon (real life), Romance, Smut ━' Couple: Seungmin x Young k ━' Author: SinPi ────────────────── - در حال آپ - خلاصه: کیم سونگمین، عضو استری کیدز، ایدل موفقیه که گرایشش رو از همه حتی اعضای گروهش مخفی کرد...