- توی این هوای بارونی منو آوردی یه جا که توی تراس اتاق خوابش استخر شخصی داره؟ آزار داری؟!یونگکی با حرف پسر بی صدا خندید و با گرفتن کمرش به خودش نزدیک ترش کرد. نگاهش رو بین چشمها و لبهای سونگمین جابجا کرد و گفت:
- ولی هوا فقط بارونیه، زیاد سرد نیست، آبش هم گرمه.
- اما بازم هوا سرده...سونگمین گفت و به لبخند روی لبهای دوست پسرش که بهش نزدیکتر میشد خیره شد. نفسهای یونگکی رو روی صورتش احساس کرد که قبل از به هم رسوندن لبهاشون زمزمه کرد:
- پس همینجا توی بغل خودم بمون تا سردت نشه.لبهاشون روی هم قرار گرفت و پلکهای سونگمین هم بلافاصله بسته شد. دستهاش رو روی شونهی پهن یونگکی گذاشت و با زاویه دادن سرش به عمیقتر کردن رقص لبهاشون روی هم بگه دعوتش کرد.
تعداد بارهایی که تابهحال مرد مقابلش رو بوسیده بود اونقدر زیاد بود که شمارشرو نمیدونست. اما هربار وقتی که یونگکی میبوسیدش احساس میکرد اولین بارشونه. هربار بیشتر هیجان زده میشد و بیشتر میخواستش. مثل نوشیدن آب دریا که نه تنها سیراب نمیکرد حتی تشنهتر هم میکرد.
با غرق شدن توی بوسههاشون، دستهاشو دور گردن یونگکی حلقه کرد و بدنش رو بهش چسبوند، سرعت حرکت لبهاشون روی هم تندتر شد و نفسهای سونگمین رو به شمار انداخت. ضربان قلبش بالا رفت و حتی متوجه نشد که از جایی به بعد پاهاش ناخوداگاه به جلو حرکت کردن و داره حین چنگ زدن موهای مرد مقابلش، همراه قدمهاش به طرف تخت دونفرهی وسط اتاق هلش میده.
تا اینکه نزدیکهای تخت وقتی یونگکی جاهاشون رو عوض کرد تازه به خودش اومد و لحظهی بعدش از پشت روی تخت افتاد...
هنوز فرصت نکرده بود خودش رو به تاج تخت نزدیکتره کنه که بدن دوستپسرش روش خزید و یه بار دیگه با کج کردن سرش لبهای سونگمین رو به بوسه گرفت و با یه دستش شروع به نوازش پهلو و کمر پسر کرد.همش چند لحظه گذشته بود اما سونگمین حس میکرد توی همون مدت کوتاه کل بدنش زیر بوسه و نوازشهای یونگکی داغ کرده و تپش قلبش چند برابر شده.
درحالی که ریههاش برای یه ذره اکسیژن باهاش سر جنگ داشتن به شونههای دوست پسرش چنگ زد و با فشردن سرش به تشک تخت سعی کرد ازش فاصله بگیره.
یونگکی که متوجه تقلای پسر برای نفس کشیدن شد، لبهاشون رو هم فاصله داد و به صورت گرگرفته و گونههای قرمزش نگاه کرد.
دیدن نفسهای بریده بریدهی سونگمین و قفسهی سینهش که با سرعت بالا پایین میرفتن، وقتی میدونست عامل همهش خودشه دیوونه کننده بود.
توی چشمهای همدیگه خیره شدن و اون لحظه بود که سونگمین تونست ساید جدیدی از دوست پسرش ببینه که تاحالا ندیده بود. چشمهاش...
ESTÁS LEYENDO
Myday President
Fanfic━' Fan fiction: Myday President ━' Genre: Canon (real life), Romance, Smut ━' Couple: Seungmin x Young k ━' Author: SinPi ────────────────── - در حال آپ - خلاصه: کیم سونگمین، عضو استری کیدز، ایدل موفقیه که گرایشش رو از همه حتی اعضای گروهش مخفی کرد...