| احمق |

287 63 35
                                    

صدای داد و فریاد کمپانی رو برداشته بود ، بنگ شی هیوک از تعطیلات برگشته بود و بعد از شنیدن اتفاقی که افتاده بود مشغول پیوند زدن هفت نسل هان باهم دیگه بود .

-احمق میفهمی چیکار کردی ؟ با اجازه کی آرتیست منو بیرون میکنی؟

هان با بیچارگی سعی در توضیح کارش داشت :

-من برای گروه اینکار رو کردم ، اگه کسی میفهمید اونا باهم رابطه دارند همه چیز بهم می ریخت .

پی دی نیم اولین چیزی که دم دستش اومد رو سمت مرد پرت کرد :

-گروه با کاری که تو کردی بهم میریزه ! واقعا نمیفهمی با منتشر شدن خبر رفتن یکی از اعضا چقدر سهام افت میکنه ؟

-ما میتونیم ...

پی دی نیم بدون توجه به هان از اتاق بیرون رفت ، باید گندی که زده بود رو جمع میکرد پس گوشیش رو برداشت و با جین تماس گرفت ،به سختی قراری باهاش ترتیب داد . باید دل جین رو به دست میاورد و این کار سختی بود .

نیم ساعت بعد از زمانی که قرار بود به کمپانی اومدم ، من دیگه اینجا کار نمیکردم پس قرار نبود بخاطر دیر اومدنم جواب پس بدم همه ی اون تحقیرها و توهین ها تموم شده بود ، خوب میدونستم برای چی اینجام و اینبار قرار بود من بدجوری بتازونم !

به سمت اتاق بنگ شی هیوک رفتم و بعد از در زدن وارد اتاق شدم ، با دیدنم از پشت میز بلند شد و به سمتم اومد ..با اون لبخند بزرگ روی صورتش ...دستش رو سمتم دراز کرد و از روی ادب دستش رو گرفتم :

-کیم سوکجین ما چطوره ؟

سری تکون دادم :
-عالی تر از این نمیشم .

یکی از دست هاش رو دور کمرم گذاشت و به سمت صندلی هدایتم کرد ، بعد از نشستنم خودش میز رو دور زد و رو به روم نشست :

-بهت حق میدم از دستمون دلخور باشی ولی باور کن من از هیچی خبر نداشتم ...وقتی هم فهمیدم با مدیر هان بحث کردم .

انگشت هام روتوی هم قفل کردم و زیر چونه ام گذاشتم :

-من از کسی دلخور نیستم ، اتفاقا زودتر از اینا باید کمپانی روترک میکردم جایی که هیچ احترامی نداشتم !

مرد رو به روم به صورت رو اعصابی خندید :

-جین ! وقتی اینطوری حرف میزنی ناراحت میشم ...تو برای ما خیلی مهمی .

متاسفانه پوزخندم بدون صدا نموند :

-من مهمم یا سهامم ؟

با شنیدن این حرف صورت پی دی نیم کمی جمع شد ولی سعی کرد حفظ ظاهر بکنه :

_ مسائل رو باهم قاطی نکن جین ، معلومه که تو از سهامت مهمتری خبر دارم همین چند روزی که این اتفاق افتاده هیچ کدوم از اعضا درست حسابی سرکارشون نیومدن . پس وجود خودت برامون مهمتر از سهام و این جور چیزهاست بعد هم شما مثل پسرای من میمونید بخصوص تو جین میدونی که چقدر برام عزیزی .

Rainy Days |TaejinWhere stories live. Discover now