اجرای سووات بود ، هر کدوم از اعضا یه سمت استیج درحال خوش گذرونی بودند و جین درحالی که تا آخرین قطره آب داخل بطری رو روی سر آرمی خالی کرده بود مشغول بالا و پایین پریدن بود .
پارت مشترکشون با تهیونگ رو جدا از هم خونده بودند چون نمی خواستن کسی متوجه بشه باهم آشتی کردند .
با تموم شدن آهنگ تهیونگ خودش رو پیش جین رسوند هر چقدر خوش و بقیه اعضا بهش میگفتن کمتر به جین نزدیک بشه هر وقت چشم ازش برداشته می شد بدو بدو خودش رو پیش جین می رسوند .
با نزدیک شدن به پسر بزرگ تر خیلی آروم کنار گوشش لب زد :
_ هیونگ دوست پسرم میشی؟
جین خنده کوتاهی کرد و بدون توجه به نامجونی که داشت با آرمی حرف میزد ، خاطره شیرینش رو توی ذهنش مرور کرد .
« فلش بک »
بعد از کنسرت اعضا روی مبل لم داده بودند و مشغول استراحت بودند ، جیمین درحالی که نودلش رو هورت میکشید از جین پرسید:
_ هیونگ چرا اونطوری وسط حرف زدن هوسوک هیونگ خندیدی ؟
جین با یادآوری اتفاقی که افتاده بود دوباره شروع به خنده کرد و وسط خنده هاش گفت :
_ نه ، تهیونگ اومده بود بغل گوشم هی میگفت هیونگ دوست پسرم شو !
صدای قهقهه همه ی اعضا بلند شد ، به جز تهیونگی که با چشمای شاکی از جدی نگرفته شدنش به بزرگترین هیونگش نگاه میکرد .
با سیر شدن از غذا خوردن ، کم کم آماده می شدن تا به هتل برگردن .
جین اولین کسی بود که به سمت رختکن رفت ، دکمه های پیراهنی که برای اجرا بود رو باز میکرد که صدای وی رو از پشت سرش شنید :_ جین واقعا در خواستم رو شوخی گرفتی؟
سوکجین گیج شده پرسید :
_ کدوم درخواست ؟
_ که دوست پسرم میشی یا نه ؟
قبل از اینکه فرصت کنه دوباره به حرف دونسنگش بخنده ، پسر کوچک تر پیش دستی کرد و خنده پشت لب های جین رو تبدیل به شوک بزرگی کرد :
_ هیونگ من خیلی جدیم ، شوخی هم ندارم ! واقعا دارم ازت میخوام باهام قرار بذاری .
جین از لحن جدی و عصبی پسر کمی ترسید ، پشتش رو به پسر کرد و طوری که انگار هنوز حرف هاش رو جدی نمیگیره گفت :
_ باز با جونگکوک شرط بندی کردی یا استف ها بهت ماموریت دادند ؟ به هرحال بدون که بازنده ای من گول نمی
با نشستن دست بزرگ ته روی شونه اش و کوبیده شدنش به دیوار حرف توی دهنش خشک شد ، صدای بم تهیونگ درست کنار گوشش توانایی انجام هر کاری رو ازش گرفته بود :
![](https://img.wattpad.com/cover/332716244-288-k701459.jpg)
KAMU SEDANG MEMBACA
Rainy Days |Taejin
Fiksi Penggemarمن خیلی دنبال یه فیک ریل لایف تهجین گشتم ولی پیدا نکردم پس تصمیم گرفتم خودم دست به کارشم :)💜 [ جین نمیدونست چطوری تموم آرزوهاش آوار شده بود روی سرش ، نمیدونست چطوری عشقی که بهش باور داشت دروغ از آب در اومده بود و نمیدونست از این به بعد قراره ب...