کیم تهیونگ...پوزخند کجی زد...اون احمق حتی اسمش هم تغییر نداده بود...زیادی احمقانهاس ... ولی کیم ویکتور هم عاشق حماقت ... اگر اینطور بود اون هم این بازی و ادامه میداد ... قرار نبود هویت اون و فاش کنه... زیادی خوش خیال بود که فکر میکرد میتونه ویکتور و زمین بزنه...
نگاه سرد و بی روحش و به اون دوتا داد...همون طور که حدس میزد تهیونگ به آرومی جلو اومد..
_کیم تهیونگ هستم....شهرت شما زبون زد همه هست خوشحالم که افتخار شراکت با شما نسیبم شده..
نیشخندی روی صورتش نقش بست..
=هوم...زیاد خوشحال نباش کیم شراکت با من اونقدراهم رویایی نیست ... حتی شاید کابوس خیلی ها باشه..
جونگ کوک باشنیدن صدای یخی مرد آب دهنش و قورت داد و ناخواگاه چنگی به بازوی تهیونگ زد .... اون از بی رحم و وحشی بودن ویکتور زیاد شنیده بود ... اینکارش توجه تهیونگ و ویکتور و به خودش جلب کرد...
ویکتور از دیدن وحشت چشمان جونگ کوک لذت برد... اون توله زیادی وسوسه برانگیز به نظر میومد... مخصوصا چشمان تیله ای شکلش که مظلومانه نگاه میکرد ....ویکتور به این فکر کرد که وقتی تهیونگ با نقشه وارد این عمارت شده پس قطعا جونگ کوک هم جزوی از نقشه بود نه نامزد واقعی... این باعث پوزخند شیطانی ویکتور شد...
تهیونگ که متوجه استرس کوک شد آروم دستش و پشت کمر جونگ کوک برد و تقریبا اون و به آغوش کشید ...
=مثل اینکه نامزدت نگران بنظر میرسه..هنوز برای فسخ قرارداد دیر نیست کیم ..تصمیمت و گرفتی؟
ویکتور داشت بهشون یک فرصت میداد...با اینکه با تک تک سلول هاش از تهیونگ متنفر بود اما این فرصت و برای نجات خودش به اون میداد و اگر تهیونگ از این فرصت استفاده نمیکرد ویکتور قرار نبود رحمی بهش بکنه...
قبل از تهیونگ این بار جونگ کوک قدم جلو گزاشت..
+این طور نیست ویکتور ... ما واقعا این شراکت و میخوایم و قرار نیست پشیمون بشیم و اینکه از چیزی هم نمیترسیم..
به آرومی سرش و سمت تهیونگ چرخوند.
+اینطور نیست عزیزم؟
_همینطور بیبی.
جونگ کوک لبخند عمیقی زد و نگاهش و به سمت چشمان تیره و ترسناک ویکتور چرخوند...
پارک و بقیه که تا الان سکوت کرده بودن بالاخره جلو اومدن..
&هی ... این حرف های کسل کننده رو بزارید کنار ..ما قرارداد بستیم و الان وقت جشن گرفتن... کلی سورپرایز داریم..
YOU ARE READING
gray heart
Romanceتهیونگ و جونگ کوک دو افسر اداره پلیس که ازهم متنفرن برای انجام یک ماموریت قاچاق مواد و اعضای بدن مامور می شوند که امریکا سفر کنند.بنظرتون یونگی میتونه ماموریت و از دست کل کل و دعواهای این دوتا نجات بده؟ کاپل:ویکوک(ورس)،یونمین ژانر:رمنس ،اسمات، کمدی...