1

1K 87 1
                                    

Jk
از پشت ستون با قدم های آروم بهش نزدیک شدم...،هنوز متوجه نشده بود ...اسلحه رو گزاشتم روی سرش و باصدای آروم کنار گوشش لب زدم"موش کثیف...  بالاخره گیرت آوردم"
نفس هاش از ترس تند شده بود... پوزخندی زدم و دستبندم و دراوردم و بهش زدم ...

***

وارد اتاق که شدم هوسوک هیونگ با دیدنم سوت بلندی کشید...
"واو میبینم که افسر جئون بازم گل کاشت، دمت گرم خبرش و که از بچه های بخش شنیدم کلی ذوق کردم خرگوش عضله ای"
خنده بلندی کردم و خودم و پرت کردم رو کاناپه

"هیونگ !! کی تا حالا دیدی کسی از دست من فرار کنه "

_هی حالا تن لشت و از رو کاناپه بردار... باز ازش تعریف کردم پررو شد ...پاشو گمشو دفتر سرهنگ بوگندو رییس همه بخش هارو احضار کرده"

محض رضای فااااک دیگه نههههه یونگی هیونگ کجاایی ...اگر یونگی هیونگ بود اون به جلسه میرفت و من مجبور نبودم برم تا اون سرهنگ بوگندو و از همه بدتر کیم فاکینگ تهیونگ و ببینم....اما از بدشانسی یونگی هیونگ رییس بخش ما دوماهی میشه رفته ماموریت و من مجبورم تو جلسه شرکت کنم. ....با حالت زاری به هوسوک هیونگ که جلوی کولر نشسته بود و سرش توی پرونده بود نگاه کردم...

"هی اونطوریم نگاه نکن خرگوش زشت ...سه سال پیش بهت همه این روزهارو گفتم خودت گوش ندادی"

به چشمام چرخی دادم و از جام بلند شدم.....سه سال پیش هوسوکی هیونگ به بخش اداری رفت و گفت حوصله و اعصاب ماموریت هارو نداره ....منم که عشق هیجان به حرفش گوش ندادم ...هرچند پشیمونم نیستم .
با قدم های محکم و بلند به سمت دفتر سرهنگ حرکت کردم ...اوه ...اگر بفهمه ما بهش چه لقبی دادیم سر از تنمون جدا میکنه...  محض رضای فااک همیشه بوی جوراب و ماهی گندیده میدهc این بشر .....
پشت در رسیدم آروم سرفه ای کردم و در زدم با صدای بیا توی سرهنگ وارد شدم و احترام گزاشتم.....پیر مرد بوگندو همون طور که بااخم های همیشگیش رو صندلیش نشسته بود سری تکون داد

"دیر کردی جئون،بشین"

تعظیم کوتاهی کردم و لب زدم
"تازه از ماموریت برگشتم قربان"

بعد به سمت صندلیم رفتم... شت ریدم تو شانست کوک... دقیقا روبه روی کیم تهیونگ اخهه... با یه پوزخند فاکی نگاهم میکرد که هرکی ندونه انگار دیشب به فاکش دادم و صبح قبل بیدار شدنش فرار کردم....از تصور قیافش اون لحظه خندم گرفت ....با تک سرفه ای حواسم و جمع کردم ب سرهنگ...

_طبق اعترافات کیم دوهیون همه این امضاهارو از طرف پارک چانیول برادر زاده پارک جی سوک جعل کرده...پارک جی سوک تو امریکا تمام تشکیلات قاچاق مواد و اعضارو پشت شرکت داروسازیش پنهان کرده ...خوشبختانه افسر مین که چندماهه وارد این تشکیلات شده و دستیار پارک چانیول شده تونسته اعتمادشون و کسب کنه و اطلاعات زیادی داده... انگار دنبال شریکن تا به ژاپن و تایلند هم نفوذ کنن ..ما از طریق یونگی بهشون این اطمینان دادیم که شریک براشون پیدا کنیم و قرار از تیم خودمون دونفر و بفرستیم...

فاک ....پشمام ریخت ....یه جورایی خیلی ذوق کردم و به یونگی هیونگ افتخار کردم... ولی قشنگ معلومه ازاون ماموریت خفن هاست ...تو دلم خواهش کردم برای ماموریت من و انتخاب کنن... هرچند زیاد مطمعن نبودم چون بالاخره از بخش ما یونگی هیونگ رفته بود.. یه لحظه صبر کن!گفت دونفر پس احتمالش هست انتخابم کنن.

_قربان اگر اجازه بدید من برای این ماموریت آماده هستم.

با صدای بم تهیونگ سرم و بالا اوردم و چشم غره ای بهش رفتم.

_درسته کیم، از بخش مواد مخدر انتخابم تو بودی مطمعنم مثل همیشه سر بلندم میکنی.

با شنیدن این حرف از حرص دستم و مشت کردم و آهی کشیدم.

_ و تو جئون خودت و آماده کن مطمعنم از پسش بر میای مخصوصا که دوتا از ارشد هات هم درکنارت هستن برای آینده شغلیت هم خوبه.

چیییی ...کارمابچ ..چرا ااین سرهنگ انقدر با من لجهههه....همینطور با دهن باز داشتم نگاه میکردم که با صدای فاکی کیم به خودم اومدم.

_قربان نیازی ب جئون نیست ...من و افسر مین از پسش برمیایم.

+این و تو تعیین نمیکنی کیم... بهتره برید و از افسر اوه اطلاعات و جزئیات و بگیرید.

خوشم اومد قهوه ایش کرد ...ولی با یاد آوری بدبختی جدیدی که سراغم اومد قیافم جمع شد .

_هی جئون منتظری رو دست بلندت کنن ببرنت؟بلند شو من حوصله گیج بازی ندارم و کارو ماموریتم خیلی برام مهمه... پس بهتره حواست و خوب جمع کنی تا رزومه من و خراب نکنی .

و بعد بدون اینکه اجازه بده من حرفی بزنم رفت و در و بست ...شت کی همه اتاق و خالی کرردن که من نفهمیدم آییش مشتی به کلم زدم و به سمت در حرکت کردم.

امیدوارم دوستش داشته باشیددد 🥰😍
تازه اولشه جذاب میشه

gray heartWhere stories live. Discover now