لبخند کمرنگی با شنیدن صدای فلیکس روی لبهای مینهو نشست، پس این پسر قد بلند و خوشتیپ، هیونجین بود.
«میخواین که تنهاتون بذارم؟»«آره.»
«نه.»
نگاه دو پسر بهخاطر جوابهای متفاوتشون بهم گره خورد، هیونجین سریع اضافه کرد.
«من امروز اومدم با آقای دکتر حرف بزنم و اصلا انتظار دیدنت رو اینجا نداشتم... میتونیم یک روز دیگه با هم صبحت کنیم فلیکس.»پسرک مو بلوند سرش رو آروم تکون داد، هیونجین حق داشت و اون درکش میکرد. موندنش دیگه اونجا فایدهای نداشت، پس رو به مینهو با صدای آرومی گفت:
«من میرم خونه. »مینهو بیحواس جوابش رو داد:
«وقتی رسیدی بهم خبر بده عزیزم، منم زود برمیگردم.»
فلیکس که خداحافظی کرد و رفت، مینهو هیونجین رو به نشستن دعوت کرد، در حالی که لبش رو گاز گرفته بود، بعد از برداشتن دفتر و خودکارش، روبهروی پسر نشست، باید کمی محتاطتر میبود.«فلیکس خونهی شما میمونه؟»
هیونجین با اخم کمرنگی که روی پیشونیاش بود، پرسید.مینهو نفس عمیقی کشید.
«آره، خونهی من و دوست پسرم، به کمک احتیاج داشت و نتونستیم تنهاش بذاریم.»
گفت و به هیونجین که هیچ چیز از نگاهش خونده نمیشد، چشم دوخت.پسر هم در مقابل، بهش خیره شد.
«من یک درخواست ازتون دارم.»
مینهو محکم گفت:
«حتما، میشنوم.»هیونجین دستش رو بالا برد و تار موهای کوتاه شدهاش رو که توی چشمهاش بود، کنار زد.
«از امروز فلیکس رو از من دور نگه دارید!»پسر بزرگتر گیج پلکی زد.
«متوجه نشدم...»
هیونجین توی صندلیاش به جلو خم شد.
«اجازه ندید بهم نزدیک بشه، حتی در طول درمان هم من رو نبینه.»بعد دوباره به صندلی تکیه و آرومتر ادامه داد:
«برای اینکه بیشتر از این آسیب نبینه، لطفا این کار رو بکنید.»مینهو که حالا متوجهی منظور پسر شده بود، سرش رو کمی کج کرد.
«قبلش حتما باید باهاش صحبت کنی، این مدت خیلی منتظرت بود.»یک پاش رو روی اون یکی انداخت و دستش رو روی زانوش گذاشت.
«فلیکس یک انسان بالغه که خودش قدرت تصمیمگیری داره، من نمیتونم جلوش رو بگیرم که تو رو نبینه. به نظرم صادقانه ازش بخواه که در طول درمانت پیشت نیاد.»هیونجین تک خندهای عصبیای کرد.
«آقای دکتر من خودم دوست پسرم رو میشناسم و میدونم از من دور نمیمونه.»مینهو پاش رو پایین انداخت و از جا بلند شد، گوشی تلفن رو توی دستش گرفت.
«پس چرا اجازه نمیدی کنارت بمونه؟ خودت هم میدونی که بهش آسیبی نمیرسونی.»هیونجین نفسش رو کلافه بیرون فرستاد، کاش فقط کاری رو که ازش خواسته بود، انجام میداد.
«باشه، خودم باهاش حرف میزنم.»

YOU ARE READING
Your Love (Completed)
Romance➹Your Love ִֶָ کامل شده Couple: HyunLix , ChanHo Genre:Romance,Drama, Psychological، Smut پسر خوشتیپِ مو بلند که از جلوشون عبور کرد، ربکا به حالت نمایشی اشکهای فرضیش رو پاک کرد. «امیلیا من کسی رو ندارم که اینجوری عاشقم باشه و آخرم تنهایی میمیرم.» ...