⊹₊♚₊⊹ 12th ⊹₊♚₊⊹

201 47 42
                                    

~ آخخخ

= انقدر لوس نباش و بزار کمکت کنه

نامجون از رفتارش شاکی بود در حالی که دکتر داشت چشم جین رو درمان میکرد، از همون لحظه اول از کنار سر آشپز جم نخورده بود چون فقط چند تایی سوال تو ذهنش بود، نه اینکه نگرانش باشه ...

= اون دزد قبل از رفتنش چیزی هم گفت ؟

~ یه چشم برای یه چشم

جین صادقانه جمله آخرش رو به زبون آورد و بهش یاد آوری شد یونگی چه قدر میتونه حتی تو این موقعیت ها هم دست و پا چلفتی شه

نامجون نگاهش رو انداخت پایین و هیچی نگفت تا دکتر آماده رفتن شد

دکتر : چند روز دیگه خوب میشی، اینم صبحا بزار رو چشمت ولی شبا برش دار که روند خوب شدن زود تر پیش بره و از اونجایی که بیناییت آسیبی ندیده دارو هم نیاز نداری، اگه هم اتفاقی افتاد میتونی بیای پیشم

جین تشکر و تعظیمی کرد بهش و دکتر رفت و الان تو آشپزخونه فقط نامجون و جین موندن، جین منتظر بود که نامجون سوالای بیشتری بپرسه ولی اصلا انتظار چیزی که گفت رو نداشت

= من متاسفم

~ جااان ؟ آخخخ، لعنت بهش

جین از تعجب زیاد چشماشم زیادی گرد کرد که باعث شد چشمش بیشتر درد بگیره و نامجون بی صدا خندید

= اون طوری نکن خنگ، بیشتر دردت میگیره

جین اصلا از لحن خنگ گفتنش ناراحت نشد خودشم همیشه خدا با دوستاش همین طوری حرف میزد، لبخندی زد و سعی کرد شاهزاده رو یکم اذیت کنه

~ منو بی دفاع گیر آوردی عالیجناب، اما میبخشمت

نامجون واقعا نمیخواست این جوابو بشنوه ولی نمیتونست هم چیزی بهش بگه

نگهبانا از دری که یونگی ازش فرار کرده بود برگشتن داخل، جین سریع نگاهیی بهشون میندازه و بعد همه تلاشش رو کرد که حالت چهرشو وقتی دید یونگی رو نگرفتن خالی از هر احساسی نگه داره

نگهبان : ما از دستش دادیم قربان، حتی پرسیدیم ولی هیچکی ندیدتش، اون حتما از یه جایی میان بر زده

جین زبونشو گاز گرفت، میانبر؟ هر کی که بهشون گفته ندیدتش
دروغ گفته، واقعا فکر میکنن مردم بهشون راستشو میگن ؟ و از کسی که به خاطرش الان زندن حمایت نمیکنن ؟

عصبانیت نامجون دوباره برگشت و باید میرفت سراغ چک کردن شاهزاده واقعی ایسلان، روزش فقط تا نصفه رفته بود جلو و همین طوریش حس میکرد که داره میمیره

Thief || yoonmin, namjin,taekookWhere stories live. Discover now