"میتونم؟ "

1.1K 130 46
                                    

حس...
چیزی که از تمام اعضا ی بدنش محروم مونده بود.
سکوت... بی حسی مطلق.... لعنت بهش ترسش داشت خفه اش میکرد... 45 ثانیه!  نفسی براش نمونده بود، نباید با کله شقی انجامش میداد... 58ثانیه!!
دیگه حتی نای نگه داشتن نفسش رو هم نداشت!

امگا سو وو با کنجکاوی سعی داشت ذره ای تلاش از الفای درون اب رو تماشاگر باشه ولی ساکن بودن اب خبر خوبی برای امگای کنترلگر نبود و این یعنی یه حذفی دیگه!

=گندش بزنن... هی تو برو ازادش کن

تهیونگ با تعجب به سو وو نگاه کرد

+با منی؟
=معلومه که اره! بجنب

الفای غالب با ناله ای از اعتراض درون اب استخر شیرجه زد تا به اون جئون مسخره برسه! همیشه همین بود ادم هایی به پستش میخوردن که ذره ای از زبون ادمیزاد حالیشون نبود و این یکی از ویژگی هایی بود که الهه ماه بهش بخشیده بود.. سر و کله زدن با اعصاب خوردی هایی که انگار شغلی در این راستا برای انجامش داشتن.. به عمق استخر که رسید در کمال تعجب با یک صندلی خالی رو به رو شد و واقعا اون لحظه میخواست راه اومده رو برگرده و همین صندلی خالی رو توی صورت اون امگا نابود کنه.....!!!!!
گرگش از عصبانیت غرش میکرد.. با چشم کف استخر رو بار دیگه از نظر گذروند و به سطح اب شنا کرد. با بیرون امدن سرش از اب نفس عمیق تر از عمیقی کشید تا خوی کشتار وجودش رو، گرگش رو اروم کنه!

با دیدن جونگکوک کنار سو وو کاملا سالم و خیس،  چشم هاش برای لحظه ای رنگ کهربایی زیبای گرگش رو به نمایش گذاشت! ولی فقط برای لحظه ای نه! نباید عصبی میشد باید مقاومت میکرد!

از استخر بیرون اومد، بعد با قدم های شمرده ای که لرز بر تن هر موجود دیگه ای می انداخت به سمت اون الفا و امگا حرکت کرد..

با از حرکت ایستادن الفای غالب جلوی الفای مو بلند ابرویی بالا انداخت و دستش رو روی شانه های جونگکوک گذاشت و نیشخندی زد

+فکر کردم خفه شدی جئون!
_توی خواب کیم!

امگا سو وو با حالت شرمنده ای گفت

=متاسفم کیم! فکر کردم جئون غرق شده نباید بدون فکر عمل میکردم..

تهیونگ لبخند دلنشینی زد که حس بدی به الفا و امگا منتقل کرد

+اینطور نگید قربان....(نگاه مرموزی به الفای مو بلند انداخت و ادامه داد) به هر حال هر کسی یه وظیفه ای داره... الفای شایسته باید مسئولیت تمام مردم پکش رو عهده دار باشه مگه نه گیسو کمند هوم؟

جونگکوک با اخم خواست حرفی بزنه که متوجه شد تعداد کمی از اون الفا ها داخل محوطه نظارت گاه به تماشا نشستن چرا زودتر متوجه نشده بود؟

_قربان بقیه رفتن استراحت؟

=نه... میخوام وضعیت موجود را براتون توضیح بدم پس کنار بقیه بایستید..

Alpha ✓[Vkook] Where stories live. Discover now