"زندگیم؟ ازم گم شدی؟ "

911 115 22
                                    

اهنگ پیشنهادی «Another love»

صدای فریاد جونگکوک با به خاک افتادن الفاش هماهنگ بود! درد رو حس میکرد! درست توی پهلوش! اره خنجر به خوبی توی بدنش نشسته بود! جیمین عزیزش بهش خنجر زده بود...

جیمین با نفس قطع شده به دست های خون الودش خیره بود... اون انجامش داده بود؟ به تهیونگ اسیب زد! این قرمزی، خون تهیونگ بود که روی دست هاش خودنمایی میکرد؟ خدای من... نگاهش به جونگکوک افتاد

پسر مو بلند با بدنی لرزون کنار الفای خنجر خورده اش زانو زد... و چشمه ی بی پایان اشکش شروع به جوشیدن کرد... صداش زد

+تـ..تهیونگی؟

زخمش خونریزی بدی داشت!و وجود خنجر اوضاع رو بدتر میکردو باعث بی حس شدن وجودش شده بود...نگاهش رو به مادمازل گریونش داد و به سختی گفت

_جـ..جونگکوک من.... نباید گـ..ریه کنه!

+میکشمش..... من اون جیمین رو تیکه تیکه اش میکنم.... تو فقط زنده بمون تهیونگی.... باشه زندگیم؟

تهیونگ خندید ولی درد بهش اجازه ادامه دادن نداد! دستش رو با زحمت بلند کرد و گونه ی جونگکوکش رو نوازش کرد...

_متاسفم... نتونستم به قولم.... عـ..مل کنم!

+لطفا چیزی نگو انرژیت رو نگهدار!

به سرعت تیکه ای از لباسش رو پاره کرد و با دستپاچگی اون رو به سمت زخم الفا برد...با لحن گریونی گفت..

+میخوام خنجرو بیرون بکشم باشه؟ازت.... ازت خواهش میکنم تحمل کن... من...

مرد به چشم های تیله ایه پسرش خیره شد و با انگشت شستش اشک پسرک رو پاک کرد و لبخند بی جونی زد... مانع اش شد

_مـ...میخواستم.... توی یه.. موقعیت بهتر..بگم...ولی..وقتی برام نمونده!.... من دوست ندارم... عاشقت هم نیستم... من فقط م..میپرستمت گیسو کمند!

جونگکوک با عجز هق زد وقلبش رو فشرد... و با بدبختی نالید

+تو... تو .. تهیونگ!

الفای غالب سرفه ای کرد و دوباره درد بهش چیره شد... ولی با حس کردن طعم زننده ی اهن روی زبونش لبخندش رو پر رنگ تر کرد... موهای بهم ریخته و خیس گیسو کمندش رو نوازش کرد

_جونگکوک من؟...ببخشید که انقدر... ضعیفم... متاسفم

پسر مو بلند با شوک به خون بیرون زده از میون لب هایی که به تازگی معتادشون شده بود... نگاه کرد... نه.. قلبش تحمل نداشت... دست مرد رو روی قلب پرتپشش گذاشت و پیشونی هاشون رو به هم تکیه داد... و چشم هاشو بست و توی همون فاصله ی نزدیک با نفس نفس تمنا کرد....

+ازت خواهش میکنم تهیونگ... لطفا منو تنهام نذار! من... منو به وجودت تشنه کردی...حیاتم رو از من نگیر

Alpha ✓[Vkook] Donde viven las historias. Descúbrelo ahora