اب دهنش سنگ شده بود پایین نمیرفت. تپش قلب گرفته بود و مطمئن بود الاناست که سکته مغزی و قلبی رو باهم بزنه. خواهرش با اون چیز.. اینجا چیکار میکردن؟
جیا برادرش رو از جلوی در به کناری هل داد و توجه ای به کوبیده شدن الفای موبلند به چهارچوب در نکرد و به همراه امگای بزرگتر مین سوک داخل اتاق مدیریت شدن. اقای چا با احترام زیاد به پای دو امگای تازه وارد شده بلند شد و خوش امد گفت
_خیلی خوش امدید! من مدیر اینجا هستم چه کمکی از من ساخته ست؟
جئون جیا با چشم غره ای که به برادر احمقش رفت دست مین سوک رو گرفت جلو اورد با خجالت گفت
_من خیلی متاسفم که سرخود و بدون اطلاع قبلی برای دیدن برادرم اومدم.. راستش موضوع جفت جونگکوکه! بهونه الفاشو گرفته بود میدونید از این لوس بازیا دیگه.. هاها
تمام افراد داخل اتاق با خنثی ترین حالت ممکن به امگای کوچک تر خیره بودن به جز الفای غالبی که از تعجب چشم هاش تغییر سایز داده بودن... جفت؟ جونگکوک جفت داشت؟ پس چرا....
پسر بزرگتر به امگای جونگکوک نگاه سر سری ای انداخت و زیباییشو تحسین کرد ولی... نمیفهمید چرا نمیتونست جئون و این امگا رو کنار هم تصور کنه! و مهمتر از همه چرا مارکی روی گردن اون امگا نمیدید؟ خواسته قلبیش تنها گیر اوردن الفای مو بلند بود تا جواب تمام سوالاتش رو بگیره..
اقای چا لبخند مهربونی زد ولی برخلاف انتظار حرفش اصلا مطابق میل خانم جئون نبود...
_من متاسفم خانم! ولی این خواسته تون کمی زیادیه و من نمیتونم اجازه بدم چون خلاف قوانین مسابقه ست و اقای جئون باید برای ادامه تمرین حاضر بشن پس ممنون میشم وقت دیگه ای تشریف بیارید!
جیا با بیرون دادن نفسش ببخشیدی گفت و برای لحظه ای جونگکوک رو به بیرون از اتاق هل داد و به سرعت شروع به حرف زدن کرد. حتی فرصت تحلیل حرف هاش روبه برادر بزرگترش نمیداد!
_ببین این امگات بدجور رو نِرو منه الان دقیقا یه هفته ست که هر روز میاد خونه مون هی ناله هی درد که وای گرگم ضعیف شده، عای الفامو میخوام، هی فلان و بهمان! خسته شدم مسئولیتشو به عهده بگیر دیگه کره اسب!
جونگکوک تمام این مدت فقط زل زده بود به لب و دهن خواهرش که مثل موتور تکون میخورد و تمومی نداشت! الان واقعا مثل خری بود که تو گل گیر کرده چرا امروز همه چیز انقدر مزخرف شده بود؟
مین سوک با متانت تمام از دفتر خارج شد و پشت سرش تهیونگی بود که شوک زدگی ای که داشت معلوم بود..مثل اینکه امروز خواهر مریضش دست بیقرار گرفته بود میپرسید چرا؟ خب از وقتی که پا به این اردوگاه گذاشته بود سیصد دفعه هل داده شده بود حالا بار سیصد و یکم بود که توسط جیا به سمت پسر امگا مین سوک هل داده می شد. با کنترل خودش از برخورد دردناکش با اون امگای ریز جثه جلوگیری کرد و گونه های سرخ شده ی پسر کوچکتر رو نادیده گرفت..
CITEȘTI
Alpha ✓[Vkook]
Acţiune[کامل شده] در این دنیا، دو آلفا با شخصیتها و ارزشهای متضاد در رقابتی شدید با هم روبرو میشوند. آلفا کیم تهیونگ که رقابتی است می خواهد تسلط و برتری خود را ثابت کند، در حالی که آلفا جئون جونگکوک با اعتماد به نفس است مصمم است از موقعیت خود دفاع کند...