_ part 31 _

1.4K 190 6
                                    

Part 31

[پاریس_فرانسه_قنادیJk]




جونگکوک و تهیونگ جلوی لیدیا نشسته بودن تا باهاش صحبت کنن بماند که برای دیدن لیدیا تهیونگ مجبور شد از قدرتش استفاده کنه تا پدر لیدیا به صورت مثلا اتفاقی دخترش رو به قنادی Jk ببره و به جونگکوک بگه که مواظبش باشه!


+ خب لیدیا جون ... بابات بهم گفت که چند وقتیه یه چیز ترسناک میبینی ؟!


لیدیا کمی روی صندلی جمع شد و سر تکون داد
جونگکوک خیلی ناراحت بود اون دختر شیرین زبون و پر انرژی از زمان ورودش تا الان حتی یک کلمه هم صحبت نکرده بود همین نشون میداد که اون خون آشام بدجور اذیتش میکنن

تهیونگ جلوی لیدیا زانو زد و با نرم ترین لحن ممکن گفت :
_ عزیزم میتونی بهم بگی اونا چه شکلی بودن ؟! اگر بگی من میتونم کاری کنم که دیگه اذیتت نکنن!

لیدیا با بغض سری تکون داد و گفت :
× واقعنی؟! واقعنی دیگه اذیتم نمیکنن؟!

_ آره .... من جلوشون میگیرم !

× اونا ... اونا ... خیلی ... خیلی ترسناکن! دندوناشون تیز بود ! مثل فیلما .... ولی ترسناک تر!  چشاشون ... چشاشون قرمز بود ... عمویی چشاشون برق می‌زد!
همشون لباساشون مشکی بود ! ... خیلی ... خیلی ترسناک بودن !

تهیونگ آهی کشید. اینا نشونه های کلی همه ی دسته های خون آشام ها بود ! اینجوری نمی تونست تشخیص بده !

_ عمو جون .... میتونی بیشتر فکر کنی ؟! یه چیز خاص ؟! تو لباساشون یا بدنشون ندیدی
یا حتی حرف زدنشون ؟!

لیدیا اشک هاشو پاک کرد و کمی فکر کرد اما با یاد آوری چیزی تو جاش پرید و بلند گفت :
× خرس!

اینبار توجه جونگکوک هم به لیدیا جمع شد هر دو مرد با نگاهی پرسش گر گفتن :
+ خرس ؟

× آره .... یه خرس ... خرس قهوه‌ای.... روی دست همشون نقاشی شده .... خرس بود !

تهیونگ و جونگکوک بهم نگاه کردن
+ روسیه و فنلاند ! *

تهیونگ با قدرتش لیدیا رو به خونشون برگردوند و ذهن پدر و دختر رو پاک کرد تا یادشون نیاد چه اتفاقی افتاده

* یکی از نماد های کشور فنلاند و روسیه خرس قهوه ایی ( مثل ایران که نمایش یوزپلنگ) 

جونگکوک بشقابی حاوی چیز کیک لوتوس* رو جلوی تهیونگ گذاشت و گفت :
+ به نظرت از فنلانده  یا روسیه ؟!


* لوتوس یه مارک خیلی معروف بيسکوئيت و کرم بيسکوئيت و کلا محصولات اینجوریه که باهاش چیز کیک و .... هم درست میکنن !

تهیونگ قسمتی از چیز کیکش رو برش داد و با لحن آرومی گفت :
_ روسیه! کار دارو دسته ی کروفه* !

black bell | ناقوس سیاهWhere stories live. Discover now