جونگکوک توی ایینه نگاهی به خودش انداخت
با صدای زنگ گوشیش و نمایان شدن اسم [لولوخان] گوشی رو از روی تخت برداشت و جواب داد+ جانم !
تهیونگ که پشت خط بود لحظه ای یادش رفت که چی قرار بود بگه ، خود جونگکوکم خندش گرفته بود
تو ذهنش تشر زد : آخه جانم ؟؟! مرتیکه چرا ؟!بلاخره تهوینگ خودشو جمع و جور کرد و گفت :
- آم ... سلام عزی ... عزیزم ! ... خواستم بپرسم امروز وقت داری باهم بریم بیرون ؟!+ اوه ... بیرون ؟ باشه عزیزم ... کجا بریم ؟!
تهیونگ کمی مکث کرد و با لحن مرددی گفت :
- جونگکوک تو اینو باهام هماهنگ نکرده بودی ! چی باید بگم ؟!جونگکوک با کف دست تو پیشونی خودش کوبید و با لحن پوکری گفت :
+ چه میدونم .... خیر سرت شاهزاده بودی لااقل جاهای دیدنی پاریس رو که بیشتر میشناسی !- اوه اره !... خب ... پس بریم میدان گالانت... بعدشم میتونیم بریم پل الکساندر سوم
جونگکوک لبخند خرگوشی زد و گفت :
+ ایده خوبیه ... باشه پس من آماده میشم- باشه ... بای
+ اوه راستی ... یه چیز رنگ شاد بپوش ... باز با مشکی نیای
تهیونگ باشه ی حرصی گفت و گوشی رو قطع کرد
[۱ ساعت بعد]
[پاریس_فرانسه_میدان گالانت شمالی]

استایل جونگکوک
جونگکوک سبد کرمی رنگش رو توی دستش گرفته بود که تهیونگ رو دید که از دور در حالی که انگار پشتش چیزی پنهان کرده سمتش میاد
استایل تهیونگ
برای مرد بزرگتر دستی تکون داد و مشغول پهن کردن زیر انداز سفید روی چمن ها شد و ظرف های شیرینی هایی که درست کرده بود رو بیرون آورد
(کروسان ، وافل ، رول دارچینی ) *همون موقع تهیونگ بالای سرش رسید و در نقش دوست پسر خوب ایفای نقش کرد
دسته گل بابونه ای که از گلفروشی گرفته بود رو جلوی جونگکوک گرفت و سعی کرد به مصلت ترین حالت ممکن که اصلا هم مشخص نبود هزار بار این جمله ها رو تکرار کرده صحبت کنه :
- بانی ؟!جونگکوک نفس عمیقی کشید ک تصمیم گرفت یک امروز رو بخاطر خودش هم که شده دهن دارکولا رو برای بانی صدا کردنش سرویس نکنه
لبخند متقابلی زد و گفت :
+ بلاخره رسیدی پیرمرد خسته ؟!اما تا نگاهش به دسته گلا افتاد خشک شد با من من گفت :
+ برای ... برای .. منه ؟!
YOU ARE READING
black bell | ناقوس سیاه
Fanfiction( فصل اول ) جونگکوک نگاهی به کلیسا انداخت و سرشو بالاتر برد + ناقوس سیاه؟ تاحالا ندیده بودم یک ناقوس سیاه باشه ! ... اینجا میتونه یه لوکیشن بینظیر برا ضبط فیلم ترسناکا باشه ! شاید یه ویدیوی قنادی اینجا ضبط کردم ... پسر مو سیاه درحال مسخره بازی و ف...