black bell | ناقوس سیاه

_ part 32 _

بعد از کلی مکافات و توضیح دادن برای یونگی که چجوری قدرتش رو کنترل کنه
حالا چهار مرد روبروی هم نشسته بودن و درسکوت بهم نگاه می کردن

/ احساس میکنم خیلی تشنه ام

~ باید خون بخوری !

دراکولا اخمی کرد و گفت :
_ فعلا نمیتونه .... ممکنه بعد از اینکه خون انسان خورد نتونه حافظه کسی که خونش و خورده رو پاک کنه !

جنوگکوک با تعجب گفت :
+ خب اگه نتونست جیمین حافظشو پاک میکنه !

~ من نمیتونم .... هر خون آشام فقط خودش میتونه حافظه کسی که خونشو خورده رو پاک کنه

یونگی عاجزانه گفت:
/ چه مسخره !

جمع در سکوت فرو رفت که جونگکوک گفت :
+ خون منو بخور هیونگ !

دراکولا سری تکون داد و حرف جونگکوک رو تایید کرد :
_ راست میگه .... حداقل برای جونگکوک نیاز نیست حافظشو پاک کنی !

یونگی با تردید سر تکون داد و به سمت جونگکوک رفت
اما درست لحظه ایی که می‌خواست دندون هاشو توی گردن پسر فرو کنه احساس ضعف کرد و سریع عقب کشید!
/ نمیشه !

_  یعنی چی ؟!

/ نم .... نمیدونم .... اصلا .... اصلا احساس خوبی نبود ..... انگار انرژیم تحلیل رفت !

جیمین دوست پسرش رو روی مبل نشوند و دراکولای ارشد اخمی کرد و نزدیک جونگکوک رفت اما درست لحظه ایی که می‌خواست سرش رو جای گردن پسر ببره یکی از دستیار های اصلی توی عمارت پارک ظاهر شد و با ترس گفت :
× دراکولای ارشد ! ... باید هر چه سریعتر به روسیه حرکت کنیم .... افراد کروف بازم توی پاریس رویت شدن !

دراکولا با چهره ی ترسناکی گفت :
_ همه ی افراد رو جمع کن !

بعد روبه جیمین و یونگی گفت :
_ شما دو تاام آماده بشین ..... جونگکوک توام با من بیا باید حداقل لباسای مرتبط با خون آشامارو داشته باشی

جونگکوک با خودش فکر کرد این اولین بار که دراکولا اونو به اسم خطاب میکنه اما خب الان اینا مهم نبود باید تمرکزش رو روی زنده موندن می ذاشت

[ چند ساعت بعد] [ پاریس_فرانسه_عمارت دراکولا]

تهیونگ  رو به افرادش ماموریت رو توضیح داده میداد که همون لحظه جونگکوک با یک استایل .... خب نمیدونم اسمش رو چی بزارم !
استایل بچه های بد ؟!

با یه زیر پوش مشکی و شلوار جذب چرم ..... با کمربند مشکی و بندک های چرم چرم در حالی که موهاش رو با ژل مرتبشون کرده بود سمت دراکولا رفت