10

71 10 2
                                    

"نوامبر ۲۰۱۰. دو ساعت مونده به سپیده‌دم.
آزمایشات این مدت بالاخره جواب داد. اولین نمونه‌ی موفق یک خون‌آشام بود که با تزریق معجون و بلافاصله از کار انداختن قلبش به تغییرات بیولوژیکی واکنش نشون داد. مدتی زمان صرف معاینه‌ی نمونه کردم و تا اینجا اکثر ویژگی‌های تنها شیطانی که اختیارمون هست رو بروز داده، هرچند به نظر می‌رسه انسان‌ها هنوز می‌تونن به شکل خودش ببیننش، این درحالیه که شیطان اولمون برای مردم عادی به شکل کلاغ دیده می‌شه. به نظر می‌رسه هر شیطان ویژگی‌هلی متفاوتی داشته باشه.
بعد از بررسی هر دو شیطانی که تا امروز دیدم، مشخص شد شیاطین واقعی تفاوت‌های زیادی با هم‌اسم‌های افسانه‌ایشون دارن. از جمله..."

- این دیگه چه زبونیه؟

با شنیدن صدای کریس درست کنار گوشش، کتاب رو بست و ترسیده خودش رو عقب کشید.

- بهت گفتم به کتابم سرک نکشی!

نفسش رو بیرون فرستاد و مبل رو دور زد تا پشت سر سوهو بشینه و نگاهش رو به جلد چرمی کتاب دوخت.

- طوری نگرانی انگار چیزی ازش میفهمم. بعضی وقت‌ها شک می‌کنم که فقط شکل‌های رندوم پشت هم می‌کشی تا بقیه رو کنجکاو کنی!

سوهو خودکار و کتابش رو روی میزی که پشتش نشسته بود گذاشت و خم شد تا لیوان آبش رو از کنار چراغ مطالعه برداره.

- این زبون رو استادم یادم داده، منم باید به وارث خودم یادش بدم.

- پس استادت زبان‌شناس هم بود؟

سرش رو به طرفین تکون داد.

- استاد خودش این خط رو از مادربزرگش یاد گرفت. درواقع قدیمی‌تر از این حرف‌هاست.

- چقدر قدیمی؟

- وقتی تب شکار جادوگر بالا گرفته بود. بیشتر خانم‌ها توی اون دوران بی‌سواد بودن، خوندن از روی کتاب خودش می‌تونست مدرک جادو باشه. یکی از ساحره‌ها این خط رو ساخت تا اگه کتابش رو پیدا کردن بگه فقط خط‌خطی‌های یه پیرزن تنهاس.

- راه هوشمندانه‌ای برای زنده موندنه.

سرش رو به طرف کریس برگردوند که از مبل پایین می‌اومد تا کنارش روی زمین بنشینه. نگاهش کنجکاوتر از قبل نبود، به نظر نمی‌رسید حتی ذره‌ای مشتاق دونستن سرگذشت اون زبان باشه.

- درواقع نه. وقتی داشت روی زمین کشاورزی نوشتن این خط رو تمرین می‌کرد دیدنش و به جرم جادوگری سوزوندنش. این خط الان هست چون به پسرش یادش داد، اون هم با کتاب‌های مادرش فرار کرد.

نگاه کریس از روی کتاب به طرف سوهو برگشت.

- پس اون کتاب که خودت می‌نویسی...

- می‌خوام بدمش به بچه یا شاگردم.

خنده‌ی آرومی کرد که سوهو دلیلش رو نفهمید و به دسته‌ی مبل تکیه داد.

First slayerWhere stories live. Discover now