- تنها دکتر واقعیمون راضی نمیشه بیاد دیدنت اما سوهو هیونگ گفت سالمی.
صندلی رو جلو کشید تا کنار فلیکس بشینه و تلاش کرد تا با کج کردن سرش توی دیدش قرار بگیره و توجهش رو جلب کنه. فرشته همچنان به جنگل چشم دوخته بود. دور مچ هر دستش حلقهای تیره دیده میشد، کاردستی سوهو برای مهار کردن قدرت اون موجود هیولا مانند.
- هنوز ناراحتی که روی بالت پا گذاشتم؟ خب اگه منطقی بهش فکر کنیم تو تنها بال ریونگ رو سوراخ کردی و داشتی بقیه رو میکشتی پس...
نگاهی کوتاه و ساکت به شیطان انداخت اما همون هم برای قطع کردن حرفش کافی بود. تنش بینشون رو با سکوت برای چند ثانیه کش داد تا سرانجام راضی بشه دوباره به پنجره چشم بدوزه.
- حتی نمیخوای سعی کنی به یاد بیاری؟ به این اتاق نگاه کن، هیچی؟
از جا بلند شد و برای جلب توجه فلیکس چند بار انگشتش رو به پوستر روی دیوار زد.
- چوی جیوون، یادت نیست؟ باهم فیلمهاش رو تماشا میکردیم. تنها فیلمی که راضی میشدی پاش بشینی!
- هیچوقت کنار شیاطین نبودم.
از اول امید چندانی نداشت که حالا نا امید بشه. درسته، سالهایی که صرف چیدن دکور اون اتاق کرده بود گوشهی ذهنش اذیتش میکردن اما نمیتونست بیهودگی کارش رو انکار کنه. شاید از روز اول هم هدفش همین بود، آروم کردن خودش و نه نجات فلیکس.
- پس هنوز بلدی حرف بزنی.
تلاش کرد مثبتنگر باشه و به زحمت لبخندی نصفه و نیمه روی لبهاش چسبوند. از جا بلند شد و قبل از عقب رفتن جعبهی آلومینیومی رو به طرف فرشته هل داد.
- دوکبوکی. احتمالا غذا نخوری ولی گفتم شاید کمک کنه به یاد بیاری و...
خودش هم میدونست با حرکت دادن دستهاش موقع توضیح دادن شبیه احمقها به نظر میرسه. بالاخره دست از تلاش کشید، حرفش رو نصفه گذاشت و به طرف تنها در اتاق رفت.
- ...مهم نیست. اگه چیزی خواستی یا خاطرهای یادت اومد فقط صدام کن.
بلافاصله بعد از بستن در، بهش تکیه زد و چشمهاش رو بست. حالا که ذهنش کمی آروم گرفته بود داشت درد پاش رو به یاد میآورد، زخم تیغههای بهشتی به سادگی درمان نمیشدن.
- بابا؟
صدای لطیف دخترش از دوباره غرق شدن بین افکار نجاتش داد. سرش رو به طرف ریونگ و دختر توی بغلش برگردوند و تلاش کرد تا لبخند بزنه.
وزن شونههاش رو از در برداشت و به ریونگ نزدیک شد، که البته از دادن بچه خودداری کرد و نگاه نگرانی به پای زخمی هیونجین انداخت. با وجود نگرانیش از حال هیونجین، به چهرهی بچه اشاره کرد تا پدرش رو متوجه ترسش بکنه.
YOU ARE READING
First slayer
Fanfictionرقص گناه و احساس، زیر نور افسانهها. • کاپل: هیونلیکس، کریسهو، چانمین ژانر: رمنس، فانتزی cover by: @HikarisHands