بارون تنها چیزی بود که میتونست بنگچان رو وادار به بستن پنجرههای عبادتگاه بکنه، بزرگترین دشمن وسایل چوبی عزیزش!
امروز اتاق از حالت عادی شلوغتر بود؛ گربهی نارنجی گوشهی اتاق به در خیره شده بود تا بنگچان با بشقاب غذا داخل برگرده و سونگمین که دور از چشم چان لای پنجره رو باز کرده بود، با هر دمی که از سیگارش میگرفت ورق جدیدی از خاطراتش رو باز میکرد. مرد جوانی بود و دو بار تبدیل شدن بیشتر تجربههاش رو از یادش برده بود اما هنوز چیزهای زیادی برای مرور کردن داشت.
- گرسنهای؟ بیا، اینم سهم گربهماهی.
رو برگردوند تا بنگچان رو موقع نوازش سر خیس گربه ببینه و با دیدن نهار همیشگی اون مرد چهرهش رو در هم کشید.
- چه خیری از کلاغ کبابی دیدی؟ حال به هم زنه!
گربه که انگار حرفهای سونگمین رو شنیده بود، موقع جویدن بال کلاغ رو بهش هیسهیس کرد. تا وقتی حواس سونگمین پرت شکلک درآوردن برای اون حیوون بود، سیگار از بین دستهاش بیرون کشیده شد.
- چه خیری از سیگار دیدی؟ بو میده! درضمن، گربه بهترین کلاغ منطقه رو برام شکار نمیکنه که دور بندازمش.
- هی! پسش بده!
با وجود حرف یک ثانیهی پیشش، قبل از بیرون پرت کردن سیگار پک عمیقی ازش زد و بلافاصله پنجره رو بست. رو به روی خونآشام قرار گرفت و به طرفش خم شد، نگاهش از اخم روی صورتش به طرف سینهی برهنهش زیر پتو سر خورد و دود توی ریههاش رو توی صورت سونگمین فوت کرد.
- یه چیزی بپوش.
قبل از اینکه مشت بخوره کمرش رو صاف کرد. البته که دستورش از گوش دیگهی اون پسر فرار کرده بود!
- هیونجین دوباره روی سقفه؟
- نه سگ وفادار عزیز، صاحبت پیش ریونگ و دخترش طبقهی پایینه!
با اخم به طرف بنگچان برگشت و لنگه جوراب دم دستش رو به طرفش پرتاب کرد.
- باشه، سگ! قلاده به گردن اون بودن جالبتر از دوستی با یه جنازهی متحرک یه خشک مذهبه!
بروکلی گریل شده توی دهنش چپونده شد و اجازه نداد حرفش رو ادامه بده.
- واسه همین گربهها رو دوست دارم، هاپ هاپ نمیکنن! و خدایا، دوست؟
ابروهاش رو بالا انداخت و با ته همون چنگال پتو رو از روی سینهی مرد کنار زد. سونگمین در جواب اخم کرد و پتو رو دوباره روی کبودیها کشید.
- باید میذاشتم بمیری!
- باید از پنجره پرتت کنم پایین!
با بیخیالی جواب داد و پشت یکی از میزهای دعا نشست تا نهارش رو شروع کنه.
YOU ARE READING
First slayer
Fanfictionرقص گناه و احساس، زیر نور افسانهها. • کاپل: هیونلیکس، کریسهو، چانمین ژانر: رمنس، فانتزی cover by: @HikarisHands