. از یک شبگرد🖋
مهربونام لطفا اگه پارت رو دوست داشتید ستاره دارش بکنید تا بالا بیاد و بقیه هم بتونن ببینن، نظرهای زیباتون رو بهم بگید.
.
.
.♧•●•𝗧𝗵𝗲 𝘃𝗮𝗴𝗿𝗮𝗻𝘁•●•♧
♤فصل اول: آوارگی♤
●♤•پارت سوم•♤●
♧•●•شب پیمان سرخ•●•♧
.
.
.♤دوشب قبل:
هوا تاریک و آخرین شعلههای قرمز و خونی آفتاب از پشت خط افق صحرا محو شده و شب چادر سیاهش رو موهوم و سایهوار روی شهر انداخته بود. صدای پرندههایی که از دور ناله میکردن خبر از شروع شب صحرا میداد شبی که پشت دیوارهای بلند سندن، وحشی، ناامن و غیر قابل اعتماد بود.
داخل دیوارها، شهری عظیم بود با معماری خاص و زیبا و در عین حال قوی و کم نظیر...
نبض زندگی، اونجا میزد.
سربازهای کشیک شب روی دیوارها حرکت میکردن و نورانی عمارت تازه تأسیس شده خبر از مهمانی مهم اونشب میداد. مهمانی که تا قبل اون سابقه برگزاریش توی شهر وجود نداشت.
نگهبان دوربینش رو برداشت و روی دیوارهای اون عمارت گرفت؛ عمارت ردرود [Red road] که اسمش به زیبایی با زبان مردم سندن روی دروازش حکاکی شده بود. همینطور به خوبی هنر دست معمارهاش رو نشون میداد.
نورانیهای زیاد مشعل های دیواری، ایستاده و پایه دار و حتی لوسترهای با جام آتیش، نشون میداد اونشب اونا میزبان یه قرار کاری مهم و مهمان خیلی مهمتری هستند. شبی که بعدا اسمش؛ "شب پیمان سرخ" شد.
اون عمارت در حال حاضر محل زندگی مهمان جدید ساکن شهر بود؛ ژنرال رالف جکسون، آلفای ارشد پک سانهایتس...!
از دیوارهای ردرود که میگذشتی، از لابلای خدمه و تدارکات چی ها، به قسمتی از عمارت که بهش خونه پشتی میگفتن، میرسیدی اونجا در واقع محلی بود برای انجام امور کاری و روزمره صاحب عمارت مثلا اگه تاجر معروفی اونجا میومد مثل یه خونه بزرگ برای امور کاریش، بود.
توی یکی از اتاقهای بزرگش که پردههاش کشیده و فضای داخل اتاق با نور شعلههای قرمز مسوختن، رالف روی تخت بزرگ وسط اتاق، لابلای کلی پارچه حریری آویزان از سقف، نشسته بود.
عضلات برجستش زیر نور قرمز میدرخشید و چشمهاش بسته بود. داشت تمرکز میکرد اونشب ماه روی افول بود و انرژی بدن اون آلفا نیاز به تقویت داشت.
BINABASA MO ANG
The Vagrant
Fanfiction•●♤زین یه امگای تنهاست که خونه و پکی نداره و آوارست. هرچند وقت یه بار توی پکی میره و پنهانی مدتی اونجا میمونه همه چیز از وقتی شروع میشه که پاش به یه شهر بزرگ، محل زندگی یه پک متفاوت و خیلی قدرتمند، میرسه... اون به هیچ وجه خبر نداره که سرنوشتش قراره...