از دید تهیونگ
رو به روی اتاق مورد نظرم ایستادم و یک نفس عمیق کشیدم ، آروم وارد اتاق شدم پاپا جین و عمو سوک دیدم ، در پشت سرم بستم اطراف اتاق نگاهی انداختم
جین: نگرد نیست
پاپا پوزخندزد رو به روم ایستاد دستش روی کراواتم گذاشت ، دلخور نگاهش کردم خندید
جین: کمی نگران بود
با سرش به تراس اشاره کرد
جین: خیلی خوشحالم
عمو سوک کنار پاپا ایستاد گونهام کشید
هوسوک: کی باورش میشه پسر کوچولویی که کل حیاط دنبالم میدویید الان مرد شده!؟
دستم روی دستش گذاشتم و گونهام آزاد کردم لبخند عمیق زدم
تهیونگ: از اینکه همیشه کنارم بودین ممنونم
جین: اه بسه نمیخوام احساساتی بشم و یونگی به چشمای باد کردم پوزخند مسخرش بزنه
هوسوک: پوزخندش جذابه!
پاپا چشماش چرخوند
جین: این نگی چی بگی
پاپا پشتم ایستاد سمت تراس هلم داد
جین: مراقبش باش و همراه هم بیاین درسته رسمش نیست باید سئوک بیاد اما ترجیح میدم قبل مراسم از زیبایی همسرت غش کنی نه در حین مراسم!!
پاپا و عمو خندیدن متعجب نگاهشون کردم
جین: باییی
پاپا دست عمو کشید از اتاق خارج شدن ، با شنیدن صدای در تراس برگشتم
جیمین: ته کی اومدی!؟
حس میکردم هر لحظه ممکنه زیر پاهام خالی شه به دسته مبل تکیه زدم و به الهه زیبایی زندگیم خیره شدم
KAMU SEDANG MEMBACA
💧 тнє ℓєgєи∂ σf ρєαяℓ тєαя💧
Fiksi Penggemar💙The legend of pearl tear💙 💙افسانه اشک مروارید💙 🌊🐚🌊🐚🌊🐚🌊🐚🌊🐚🌊🐚🌊🐚🌊 ...: نزدیکت میشم بوی دریا حس میکنم ، ازت دور میشم صدای باران میشنوم ، با چشمهای مرواریدیت چیکار کنم؟! لنگر بیندازم و عاشقی کنم یا چتر بردارم و دلبری کنم!؟ ...: تنها...