p10

848 43 135
                                    

برای تاخیر معذرت میخوام این پارت من و یاد یکی مثل
امیر انداخت و نوشتنش واقعا برام سخت بود


با رعایت محدودیت سنی بریم برای ادامه ی برادر زاده

وحشی من





( فلش بک به گذشته )




داشتم کر میشدم .. هرچی بهشون میگفتم ولوم و کم

کنن گوش نمی‌کردن

مثلا میخواستم یه تولد خودمونی بگیرم تا وقتی که

ترنم و آرزو  مهمونی کوچیکم و منفجر کردن .

یه پارتی تو ویلا بزرگ آقا راه انداختن بیا و ببین .

هیچ کدومشون و نمی‌شناختم ..

البته که الان مشکلم این نیست .

شیر آب و باز کردم و به تصویر خودم تو آینه خیره شدم

چهره ام زیر اون همه خامه اصلا پیدا نبود

نمیدونم ایده اینکه سرم و تو کیک تولدم فرو کنن مال

کی بود ولی اگه بفهمم زندش نمیزارم .

با حرص مشتی آب تو صورتم پاشیدم .. پاک نمیشد

کل آرایشم زیر چربی خامه ماسید ..

باورم نمیشه شب تولدم وقتی همه درگیر بزن و برقصن

من اینجا تو توآلت دارم صورتم و با مایع دستشویی

میشورم

انصاف هم خوب چیزیه

حالا باز خوبه عکسام و گرفتم .

تار موهای خیسی که به صورتم چسبیده بود و کنار زدم

صورتم قرمز شده بود

ولی من رفته بودم آرایشگاه

چشمه اشکم جوشید .. سرم و بالا گرفتم و صورتم و باد

زدم

_ نه مرسانا گریه نکن تو همینجوریش هم از همشون سر

تری

دستی تو موهای قهوه ایم کشیدم ..

دیگه چیزی از مدل حالت دار خوشگلش نمونده بود

نفسم و کلافه فوت کردم

اصلا نفهمیدم کی سرم و تو کیک فرو کرد

بعداً باید فیلم تولدم و چک کنم و انتقام امشب و بگیرم

راهرو تاریک بود .. با دیدن پسری که ترنم و خفت کرده

بود رگ غیرتم باد کرد

تا خواستم مداخله کنم مرتیکه تکون خورد و با دیدن

صورتش خیالم راحت شد

آتش بود

گوشه ی دیوار گیرش انداخته بود و تو گوشش حرف

برادر زاده وحشی من Where stories live. Discover now