برای تاخیر معذرت میخوام این پارت من و یاد یکی مثل
امیر انداخت و نوشتنش واقعا برام سخت بودبا رعایت محدودیت سنی بریم برای ادامه ی برادر زاده
وحشی من
( فلش بک به گذشته )
داشتم کر میشدم .. هرچی بهشون میگفتم ولوم و کم
کنن گوش نمیکردن
مثلا میخواستم یه تولد خودمونی بگیرم تا وقتی که
ترنم و آرزو مهمونی کوچیکم و منفجر کردن .
یه پارتی تو ویلا بزرگ آقا راه انداختن بیا و ببین .
هیچ کدومشون و نمیشناختم ..
البته که الان مشکلم این نیست .
شیر آب و باز کردم و به تصویر خودم تو آینه خیره شدم
چهره ام زیر اون همه خامه اصلا پیدا نبود
نمیدونم ایده اینکه سرم و تو کیک تولدم فرو کنن مال
کی بود ولی اگه بفهمم زندش نمیزارم .
با حرص مشتی آب تو صورتم پاشیدم .. پاک نمیشد
کل آرایشم زیر چربی خامه ماسید ..
باورم نمیشه شب تولدم وقتی همه درگیر بزن و برقصن
من اینجا تو توآلت دارم صورتم و با مایع دستشویی
میشورم
انصاف هم خوب چیزیه
حالا باز خوبه عکسام و گرفتم .
تار موهای خیسی که به صورتم چسبیده بود و کنار زدم
صورتم قرمز شده بود
ولی من رفته بودم آرایشگاه
چشمه اشکم جوشید .. سرم و بالا گرفتم و صورتم و باد
زدم
_ نه مرسانا گریه نکن تو همینجوریش هم از همشون سر
تری
دستی تو موهای قهوه ایم کشیدم ..
دیگه چیزی از مدل حالت دار خوشگلش نمونده بود
نفسم و کلافه فوت کردم
اصلا نفهمیدم کی سرم و تو کیک فرو کرد
بعداً باید فیلم تولدم و چک کنم و انتقام امشب و بگیرم
راهرو تاریک بود .. با دیدن پسری که ترنم و خفت کرده
بود رگ غیرتم باد کرد
تا خواستم مداخله کنم مرتیکه تکون خورد و با دیدن
صورتش خیالم راحت شد
آتش بود
گوشه ی دیوار گیرش انداخته بود و تو گوشش حرف
YOU ARE READING
برادر زاده وحشی من
Romance« این قرص و بخور .. مطمئنا نمیخوای از برادر زاده ات حامله شی .. منم نمیخوام بابای بچه ات بشم » روز های پارت گذاری : شنبه و یکشنبه