P13

830 41 61
                                    



( بچه ها بخدا منم مث شما مسافرتم وقت نمیکنم بنویسم 😂 )



تجاوز اسمش هم ترسناکه .. ولی واقعا چی میشه که دربرابر متجاوزت شل میشی ؟

لذت میبری و حتی زیرش میلرزی و ناله میکنی ؟

جواب خیلی ساده ای داره

من همیشه تمایل پنهانی به آتش داشتم که حتی پیش خودمم اعترافش نکرده بودم .. تمایلات بی معنی نوجوونی

فکرش و نمیکردم یه حس منسوخ شده ای که بچگی درگیرش بودم تا امروز زیر خاکستر وجودم دفن شده بود

انگار فقط منتظر فوتش بود تا شعله ور بشه و همه چیو بسوزونه

ولی حالا دیگه نمیتونم منکر این جاذبه ای که بدنم به بدنش داشت بشم

خیانت بدنم به عقلم که داد میزد اشتباهه

جوابی که بدنم به لمسش میده تب هوسیه  که باید هرچه زودتر خاموش بشه

نوری که از پرده های نازک اتاق میتابید کور کننده بود . از جام بلند شدم ..

انگار نجات پیدا کردنم خیال بوده و کامیون دیشب واقعا از روم رد شده بود

فقط نوک موهام درد نمیکرد

لبم و گاز گرفتم ناله نکنم .. نگاهی بهش انداختم و شورتم و بالا کشیدم

معلومه حسابی خوابش عمیقه

بدون اینکه برام مهم باشه تیشرتی که کف اتاق افتاده تمیزه یا نه پوشیدمش

دیگه وقتی این همه بلا سرت بیاد تمیز بودن یا نبودن لباسی که میخوای بعد همچین رابطه ای بپوشی زیاد مهم نیست

بی صدا اتاق و ترک کردم

از گشنگی شکمم غار و غور می‌کرد .. هیچی تو یخچال نبود

انتظاری هم نداشتم

بعد از اینکه کل کابینتا رو گشتم بالاخره یه بیسکویت پتیبور پیدا کردم
واقعا بیسکویت تو خونه آتش نعمته

هنو بازش نکرده بودم که کلید با صدا تو قفل چرخید و در باز شد

فکر نمیکنم تو زندگیم هیچ وقت به اندازه ی الان شوکه شده باشم

کلی احساسات جور واجور بهم حمله ور شد

قوی ترینشون خجالت بود

برادر زاده وحشی من Where stories live. Discover now