یک ساعتی میشد که منتظر مینهو نشسته بود و هر از گاهی کمی از محتوای داخل گلسش رو میخورد.
بخاطر اتفاقات دیشب و سیلیای که به مینهو زده بود عذاب وجدان داشت و نمیدونست حالا چطور باید باهاش مقابله کنه
صدای در باعث شد از فکر و خیالاتش حداقل برای ثانیهای هم که شده بیرون بیاد، بیحوصله اجازهی ورود داد و لحظهی بعد منشی تازه استخدام شده وارد اتاق شد_سلام رئیس، پدرتون گفتن که حتما برای امروز به این شرکتها سر بزنید برای تمدید قرارداد
پسرک جوان لیستی که توی دستش بود رو به سمت چان گرفت و چان بدون حرفی به لیست بلند بالای توی دستش خیره موند، دقیقهای از خوندنش نگذشته بود که برگههای توی دستش رو با عصبانیت روی میز پرت کرد و کمی کراواتش رو شل کرد
_ممنون منشی کیم مرخصی
پسرک جوان بعد از تعظیم کوتاهی از اتاق رئیسش خارج شد و بستن در و رفتن از اون اتاق کافی بود تا نفس حبس شدهاش رو بیرون بده
_لعنت، چطور میتونه وقتی عصبیه هم جذاب باشه
همونطور که توی ذهنش رئیسشو برای بار هزارم تجسم میکرد با ورود مینهو از فکر و خیالات نچدان پاک و معصومش بیرون اومد
_سونگمینا اوضاع کارت چطوره؟
مینهو بی مقدمه سمتش اومد و چند ضربهی آروم به شونهی پسرک زد
_خوبه، واقعا ممنونم که منو بهش معرفی کردی هیچوقت فکر نمیکردم همچین جایی کار گیرم بیاد
_گفتم که بسپرش به من
مینهو بدون حرف دیگهای از سونگمین خداحافظی کرد و حتی بدون در زدن وارد اتاق چان شد
سونگمین مینهو رو به چشم یک فرشتهی نجات میدید، تقریبا چند ماه پیش بود که مثل همیشه سونگمین در حال کتک خوردن از طلبکارای پدرش بود و اینکه بخاطر موقعیت خانوادهاش حتی شغلی نمیتونست داشته باشه تا هزینهی بدهی پدرش رو پرداخت کنه هم به مشکلاتش اضافه میکرد.
این از بخت خوش سونگمین بود یا سرنوشتشون که به هم گره خورده بود اما اون شب کنار بار همیشگی مینهو، سونگمین در حال کتک خوردن بود و همینم باعث شده بود که مینهو بهشون بر بخوره..
حتی دو دقیقه هم نگذشت تا از اون همه طلبکار چیزی نمونده بود و فقط مینهو اونجا حضور داشت که سعی در بلند کردن پسرک زخمی داشت
بعد از اون وقتی سونگمین داستان زندگیش رو برای مینهو تعریف کرد مینهو بهش قول داد که یک کار خوب براش پیدا کنه و البته که به قولش عمل کرده بود ...چان با شنیدن صدای در چشمای نیمه بازش رو به مینهو دوخت و چند ثانیه بدون حرف نگاهش کرد تا بتونه کلمات مناسب برای گفتن کنار هم بچینه
_ببخشید دیر کردم یه سری کار پیش اومد
مینهو انگار که هیچ اتفاق خاصی نیفتاده روی کاناپهی کنار چان نشست و از ویسکی داخل گلس چان کمی خورد
YOU ARE READING
Silent star
Fanfictionمینهو پسری که به ناچار کارهای خلافی رو که پدرخواندهاش ازش میخواد انجام میده و درنهایت در آخرین ماموریتش به طرز عجیبی توسط یک پلیس گرفتار میشه ... کاپل : مینسونگ ، هیونلیکس ، چانمین ژانر : رمنس ، جنایی ، پلیسی نویسنده : رابین