Silent star

Eyes don't lie

بطری شیشه‌ای با صدای بدی روی میز کوبیده شد و توجه دوپسری که سمت دیگه‌ی میز نشسته بودن رو به خودش جلب کرد

_داری زیاده روی میکنی

مینهو بدون توجه به اختار چانگبین و نگاه‌های نگران جونگین بطری دوم رو باز کرد، چانگبین کلافه از بی توجهی مینهو بطری رو از دستش بیرون کشید و سمت دیگه گذاشت

_هیچ معلوم هست داری چیکار میکنی؟

مینهو با چشم‌هایی که از توش عصبانیت و کمی غم رو میشد خوند، به چانگبین نگاه کرد

_مینهو هیونگ

با صدای جونگین مسیر نگاهش تغییر کرد و روی پسر دیگه نشست

_انقدر خودتو اذیت نکن، ما اینجاییم که به حرفات گوش بدیم، پس بهمون بگو چیشده، چرا جیسونگ هیونگ چند روزه اینجا نمیاد؟ باهم دعواتون شده؟

مینهو با شنیدن اسم جیسونگ تکخندی زد و سرشو پایین انداخت
گوش‌هاش رنگ قرمز به خودشون گرفته بودن و لحن کشیده‌اش هنگام صحبت کردن نشان از مستیش میداد

_همه چی تموم شد

با صدای تحلیل رفته‌اش کلمات رو بیان کرد و باعث تعجب دوپسر دیگه شد

_یعنی چی؟

چانگبین نگران پرسید و تکون کم جونی به شونه‌های مینهو داد

مینهو درحالی که چشماش کمی پر شده بود سرش رو بالا آورد و به دست‌هاش نگاه کرد

_بهش گفتم دیگه نمیخوام ببینمش

چانگبین و جونگین که این وجه مینهو رو زیاد ندیده بودن تنها توی سکوت به حرف های پسر گوش میدادن

_من خسته شدم چانگبین، خسته شدم از بس صدای فریاد بقیه رو موقع درد کشیدن شنیدم و نتونستم نجاتشون بدم، خسته شدم از بس بقیه ازم ترسیدن و ازم متنفرن، خسته شدم

قطره اشکی روی گونه‌ی مینهو سر خورد و باعث شد که با شدت و بلافاصله اون رو کنار بزنه
سرش رو دوباره پایین انداخت و این‌بار با صدای آروم تری ادامه داد

_من حتی به کسایی که میخواستن بهم کمک کنن هم ظلم کردم، جیسونگ گناهی نداشت که بخاطر من بخواد اینطور آسیب ببینه

جونگین در حالی که چشماش پر از اشک شده بود فقط توی سکوت به اشک‌های پسر نگاه میکرد، قلبش از غم فشرده شده بود، طاقت دیدن اشک‌های کسی رو نداشت که یه روزی اشک‌های خودش رو پاک میکردن و بهش امید میداد که قراره نجات پیدا کنه
چانگبین کنار مینهو روی صندلی دیگه‌ای جا گرفت، تن لرزون پسر رو توی آغوشش گرفت و به آرومی کمرش رو ماساژ داد

_چانگبینا

مینهو این بار در حالی که اشک‌هاش کمی بند اومده بود با صدای لرزونش چانگبین رو صدا زد و سرش رو روی شونه‌ی پسر گذاشت