part18: ورود غریبه جدید

10 2 7
                                    

*انچه گذشت

-حالا چی میشه دخترم بزودی صاحب فرزند ازشیطان میشه

-من درستش میکنم نمیزارم کسی بفهمه

*زمان حال

-هوسوک داشت لباس های روی کاناپه رو میبرد توی اتاقش جونگ کوک رو توی اتاقش دید که نشسته بود پشت میز

_جونگ کوک تو اینجا چیکار میکنی

_هیونگ تویی هیچی داشتم دنبال اون عکس راهبه ها میگشتم

-برای چی

-میخوام برم تهیونگ رو پیدا کنم

-دیونه شدی الان این ساعت مردم میریزن بیرون ببینن چی به چی تا یه غریبه پیدا کنن و بسوزنتشون

_هیونگ من حواسم هست نگران نباش به یونگی هیونگ هم بگو

_باشه مراقب باش

_تهیونگ میخوای کجا بری

_میرم بالای برجی که وسط روستا هستش

_اونجا برای چی میری

_میرم چک کنم ببینم اوضاع از چه قراره شاید لیلیث خودشو نشون بده

-مراقب باش

_جونگ کوک توی روستا قدم میزد یه صدایی شنید

-جونگ کوک

-کی اونجاست

-جونگ کوک عزیزم مامان منتظره

_فقط خیالاتی شدم

_جونگ کوک

_جونگ کوک دنبال صدا رفت

_تهیونگ بالا روی برج نشسته بود

_چرا هیچ خبری نمیشه

_یه چیزی حس کرد

_ جونگ کوک اون توی خطره

_از بالای برج پرواز کرد و رفت سمت جنگل

_جونگ کوک دنبال صدا رفت و رسید به یه جایی اونجا روح بود ترسید

_پسرم نمیخوای بیایی پیشم

_تو مادرم نیستی

_ من مادرتم پسرم

_جونگ کوک میره نزدیک

_تهیونگ از راه می رسه و جونگ کوک رو کنار میکش

_تهیونگ

_باچشمای سیاه رنگش به جونگ کوک نگاه کرد

_حالت خوبه

_م.. من خوبم روح جیغ زد و نزدیک جونگ. کوک تهیونگ شد

_با اتشی که از کف دستش بیرون امد سمت روح پرتاب کرد و سوزندش و روح پودر شد

_با اتشی که از کف دستش بیرون امد سمت روح پرتاب کرد و سوزندش و روح پودر شد

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.
eternal darkness Where stories live. Discover now