(سلام قابل توجه خواننده هایی که فقط روحن نظر نمیدن روح نباشین نظر بدین من انگار دارم برای خودم مینویسم برای این پارت تهیونگ رو با عکس بالا تصور کنید ممنون)
_پدر سموئل درحال عبادت بود که رزا امد پیشش
_پدر
_سموئل برگشت و رزا رو دید
_رزا حالت خوبه
_پدر میتونم باهاتون حرف بزنم
_البته دخترم
-پس داری میگی که خواب دیدی همسر شیطان شدی
_بله پدر و این منو خیلی میترسون حس میکنم قراره این بلا سرم بیاد
_رزا شروع به گریه کرد
_دخترم همچنین اتفاقی نمی افته بهت قول میدم
_جیمین و تهیونگ با هم. داشتن تو روستا قدم میزدن
-تهیونگ نمیخوای بگی امودوسیاس چرا داره این کارو میکنه
-خودمم نمی دونم جیمین
_اصلا میتونی شکستش بدی
_نمی دونم جیمین مغزم کار نمیکن
-هییی
*فلش بک (جهنم)
-با عصبانیت داشت راه میرفت و روبه لیلیت کرد
_ چند بار بهت گفتم نباید بدون اجازه من کسی رو بکشی
-اخه تهیونگ اون زیادی رو اعصاب بود
-بازم نباید بدون رضایت من کاری میکردی اگه دفعه بعد بدون من کاری کردی مطمئن باش کاری میکنم که پشیمون بشی
-باشه تهیونگ. هرچی. تو بگی
*پایان فلش بک
_سوجین داری چیکار میکنی
_ا جونگ کوک تویی داشتم درمورد مراسم شیطان پرستی تحقیق میکردم
-چیزی نصیبت شد
_اره
_سوجین یه عکس به جونگ کوک. نشون داد
_این عکس رو. ببین
_جونگ.کوک.با تعجب به عکس. نگاه کرد
CZYTASZ
eternal darkness
Losowe_ قبل از هرچیزی باید بدونی شیطان همه رو فریب میده پس نباید بهشون اعتماد کنی _اما اون شیطان اون واقعا اونطور که در موردش تو کتاب انجیل گفته شده نبود _اون فرق داشت اون از جونش گذشت تا روستارو نجات بده اما این پایان ماجرا نبود!! کاپل اصلی: تهکوک یون...